۱۴ / مرداد / ۱۴۰۴ - 05 August 2025
17:54
کد خبر : 9701500
۰۹:۲۹

۱۴۰۴/۰۵/۱۱

تازه‌دامادی که سه روز پس از وصال، آسمانی شد: شهید ابوالفضل باروت‌چی

سه روز زندگی مشترک، و پروازی ابدی؛ روایتی از عشق، ایثار و شهادت ابوالفضل باروت‌چی، که خانه‌اش میزبان مهمانان تبریک شهادت شد، نه عروسی.
به گزارش خبرگزاری بسیج؛ به نقل از روابط عمومی معاونت فرهنگی هنری بسیج؛ در پی چهلمین روز گرامیداشت شهدای اقتدار خاطره ای از منطقه شمشیری تهران زنده شد، خانه‌ای بود که به تازگی بوی عروسی گرفته بود، اما این خانه تنها سه روز زندگی مشترک را تجربه کرد. ابوالفضل باروت‌چی، جوانی نجیب، مسئول و متعهد، در حمله هوایی رژیم صهیونیستی به سازمان بسیج مستضعفین به شهادت رسید؛ در حالی که تنها ۳ روز از ورودش به خانه بخت گذشته بود.
تازه‌دامادی که سه روز پس از وصال، آسمانی شد: شهید ابوالفضل باروت‌چی
 
مادر شهید، با چشمانی که بغض را در خود پنهان کرده بود، از دلبستگی عمیق ابوالفضل می‌گوید: «نگران دل من بود. وقتی خانه‌اش را تحویل می‌گرفت، اشک می‌ریخت و می‌پرسید: مطمئنی راضی هستی؟» او افزود: «ابوالفضل فرزند دومم بود، ولی رابطه‌مون فقط مادر و پسر نبود… اگه یک لحظه ازم ناراحت می‌شد، تا آشتی نمی‌کرد، آرام نمی‌گرفت. همیشه با دلبستگی خداحافظی می‌کرد، حتی از سر کوچه…» پیش از ازدواج، همیشه از زنی صبور و شبیه مادرش حرف می‌زد، و با شناختی عمیق ازدواج کردند. مادرش همچنین به یاد آورد که در سفر مشهد، ابوالفضل برایش کتیبه‌ای با نام حضرت ام‌البنین آورد، بدون آنکه بداند این نام، نشانه‌ای‌ست که روزی او هم ابوالفضلی را فدای ایمان می‌کند.همسرش، خانم اهرابی، معلمی که هنوز هر صبح به مزار او می‌رود، از حرف‌هایی می‌گوید که ناگفته ماند. از عشق ساده، اما عمیق‌شان؛ از مردی که در اوج جوانی، قهرمان خانه بود و همسرش را هدیه‌ای از امام رضا (ع) می‌دانست. او با یادآوری خاطرات شیرین مشترکشان، از صبح‌هایی گفت که با شربت آبلیمو عسل بدرقه‌اش می‌کرد، از تماس‌های شبانه، و از گفت‌وگوهای طولانی که همیشه تاکید می‌کرد: «کار تو مهم‌تره. تو مادران آینده رو تربیت می‌کنی.» او از محبتی ساده، بی‌ادا، ولی عمیق می‌گوید که بر پایه احترام، صداقت و شکر بنا شده بود. خانم اهرابی همچنین از تجربه‌ای عجیب گفت: «یه روز ضعف کرده بودم، گفتم ابوالفضل کمکم کن… چند لحظه بعد، یه نفر با کیک و ساندیس اومد. اون ساعت صبح، اون قطعه خلوت… حس کردم هنوز هوامو داره.»
تازه‌دامادی که سه روز پس از وصال، آسمانی شد: شهید ابوالفضل باروت‌چی
پدر شهید با آهی عمیق، از تصمیم لغو جشن عروسی‌شان گفت: «قرار بود جشن عروسی‌اش پایان خرداد باشد. نگرفتیم. فقط فرستادیم‌شان خانه. سه روز بعد شهید شد… نگرفت جشن زمینی را، اما خدا چه جشنی برایش گرفت…» او همچنین به خاطر آورد که ابوالفضل می‌گفت: “باید خونه‌م مهمون‌پذیر باشه.” و خانه‌شان پر از وسایلی بود که ابوالفضل برای مهمان‌ها خریده بود… حالا، همان خانه، میزبان زائرانی است که برای تبریک شهادت آمده‌اند، نه عروسی. یکی از تلخ‌ترین خاطرات پدر، سخنی است که ابوالفضل به مادرش گفت: «من شهید می‌شم، و شما برام گریه می‌کنی…» حرفی که حالا، معنایش را به وضوح فهمیده‌اند.در قاب آخر دیدار، پدر شهید کنار دو فرزند شهید دیگر ایستاد. و زنی گفت: «شنیدم پیکر ابوالفضل و هم‌رزمش، دست در دست هم پیدا شد…» حالا قطعه ۴۲ بهشت زهرا، آرامگاه مردی‌ست که تنها سه روز زندگی کرد، اما عمری عشق، ایمان و معرفت به یادگار گذاشت. ابوالفضل باروت‌چی نماند… اما چیزی بزرگ‌تر گذاشت: یاد یک عشق آرام، و مردی که در اوج جوانی، جاودانه شد. سه روز بعد از وصال، پر کشید… خانه‌ای ساده، روشن و نو… هنوز آیینه و شمعدان‌ها برق می‌زدند. تازه‌عروس و تازه‌داماد، فقط سه روز زیر یک سقف بودند…
تازه‌دامادی که سه روز پس از وصال، آسمانی شد: شهید ابوالفضل باروت‌چی
 
رضا خوش تراش
خبرنگار: رضا خوش تراش

گزارش خطا
ارسال نظرات شما
x

عضو کانال روبیکا ما شوید