۲۵ / اسفند / ۱۴۰۳ - 15 March 2025
23:32
کد خبر : 9674767
۱۰:۱۶

۱۴۰۳/۱۲/۲۵

سمفونی شادی در واپسین روز‌های نوروز

با نزدیک‌شدن به روز‌های پایانی سال، خیابان‌های کردستان به تپش می‌افتند؛ ضرب‌آهنگی پرشتاب که گویی در پس هر قدم، قصه‌ای نهفته است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از کردستان، این روزها، کوچه‌ها و بازار‌های شهر‌های کردستان، چونان موج‌های پرتلاطم دریایی‌اند که هرکس در دلش امیدی، آرزویی و شاید دلتنگی‌ای دارد.

در بازار‌های شلوغ، رنگ‌ها و صدا‌ها در هم می‌آمیزند؛ از صدای دست‌فروشانی که با شوروشوق، کالاهایشان را عرضه می‌کنند تا زمزمه‌های آرام مردمی که به دنبال بهترین‌ها برای آغاز سال نو هستند.

زنان و مردان با لباس‌های کردی، کودکان با چشمانی کنجکاو و لبخندی از سر شوق، در هم می‌لولند و فضایی پر از زندگی می‌سازند.

عطر نان تازه و بوی خوراکی‌های محلی، گاه در میانه این هیاهو به مشام می‌رسد و آدمی را به یاد سنت‌های دیرین می‌اندازد؛ سنت‌هایی که گویی در دل این شلوغی، هنوز نفس می‌کشند.

پیرمردی در گوشه‌ای با لباس کردی و لبخندی از جنس روزگار‌های دور، به نظاره مردم نشسته و در چشم‌هایش، تلألؤ سال‌های رفته پیداست.

شوروشوق خرید لباس‌های نو برای کودکان، دیدار با خویشاوندان و تدارکات سفرهٔ نوروز، همه‌وهمه این هیاهو را معنا می‌بخشند.

در این میان، شاید کسانی هم باشند که در میان این همهمه، دل‌نگرانی‌ها و دغدغه‌های خود را به دوش می‌کشند؛ اما باز هم این شور همگانی و همدلی‌ها، نوروز را برایشان به لحظه‌ای از امید و انتظار بدل می‌کند.

هیاهوی مردم در روز‌های آخر سال در خیابان‌های کردستان، تنها یک شلوغی ساده نیست؛ بلکه جشنی است از زندگی، امید و یادآوری این‌که در پس هر زمستان، بهاری در راه است.

در میانه این هیاهو، به سمت مردی می‌روم که کیسه‌های خرید سنگینی در دست دارد نفس‌نفس‌زنان می‌خندد و می‌گوید: سال نو که می‌آید باید همه چیز نو باشد هرچند گرانی‌ها زیاد است؛ اما بچه‌ها که گرانی نمی‌شناسند و همین‌که دل بچه‌ها شاد باشد خستگی یک سال از تن پدر‌ها و مادر‌ها بیرون می‌رود

کمی آن‌طرف‌تر، زنی با دختر کوچکش ایستاده و دارد برایش کفش می‌خرد. دخترک باذوق کفش‌های نو را به پا کرده و با خنده‌ای از سر شوق، پاهایش را به هم می‌زند.

این مادر کردستانی می‌گوید: هر سال این موقع برای خرید با فرزندان به خیابان می‌آیم این روز‌ها همه‌جا بوی عید، بوی نو شدن می‌آید، هر چقدر هم سختی باشد، نباید این حس خوب را از خودمان بگیریم و باید با دلی خوش و سرشار از امید سال نو را شروع کنیم.

جوانی دیگر که در حال خرید بود در گفت‌و‌گو با خبرنگار کُردتودی اظهار داشت: امروز به بازار آمده‌ام تا برای خواهرزاده‌هایم خرید کنم.

وی گفت: ازآنجاکه خواهرزاده‌ام را بسیار دوست دارم امروز برای خرید بهترین هدیه برای او به بازار آمده‌ام چرا که بچه‌ها دلشان به همین عیدی‌ها خوش است و بزرگ‌تر‌ها از همین ذوق بچه‌ها، انرژی می‌گیریم و عید برای ما یعنی شادی بچه‌ها و دورهمی‌های گرم و صمیمی که در هر خانواده باید باشد.

نزدیک غروب، پیرمردی با کلاه کردی و دستاری بر شانه، کنار بازارچه نشسته است. به او سلام می‌کنم و از حال‌وهوای عید می‌پرسم. نگاهی به رفت‌وآمد مردم می‌اندازد و می‌گوید:

روزگار قدیم، عید بیشتر حال‌وهوا داشت؛ اما باز هم این شوروشوق مردم دلگرم‌کننده است تا وقتی که این جوانان و بچه‌ها هستند، عید، برای ما عید است.

این گفتگوها، هر کدام تکه‌ای از پازلی است که تصویر زنده و پررنگ خیابان‌های کردستان در روز‌های آخر سال را شکل می‌دهد؛ تصویری از شادی‌های کوچک و بزرگ، دغدغه‌ها و امید‌ها که همه در دل این هیاهوی دلچسب جریان دارند.

انتهای خبر/


گزارش خطا
ارسال نظرات شما
x

عضو کانال روبیکا ما شوید