به گزارش خبرگزاری بسیج، انقلاب اسلامی روزهای تلخ و شیرین فراوانی را پشت سر گذاشته است یکی از این روزهای بیادماندنی و پیروزیهای فراموش نشدنی مردم ایران در مبارزه با استبداد و دیکتاتوری حکومت پهلوی روز ۲۶ دیماه ۱۳۵۷ و روز فرار شاه از ایران است که حضرت امام آن را اولین مرحله در پیروزی ملت ایران دانستند. این مقاله بطور اختصار به اتفاقاتی اشاره خواهد کرد که موجب فرار همیشگی شاه از ایران شد.
آغاز اعتراضها
رژیم پهلوی و شخص شاه که سر مست از فرو نشاندن خشم ملت در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ با کشتار مردم و تبعید حضرت امام بود در طول سالها با بکار بردن انواع حربهها «زور و تزویر و اختناق» تبدیل به یک دیکتا تور مغرور شده بود و با انواع زندان و شکنجه مخالفین رژیم را همواره سرکوب مینمود.
در دی ماه ۱۳۵۶ کارتر و برژینسکی به ایران سفر کردند و کارتر از شاه بسیار تعریف و تمجید نمود و شاه که از تمجید ارباب مغرور شده بود در روز ۱۷ دی ماه مقالهای با عنوان «ارتجاع سرخ وسیاه» به قلم احمد رشیدی مطلق که سراسر توهین به روحانیت و شخص امام بود را در روزنامه اطلاعات چاپ نمود و با این اشتباه، خود را در مهلکهای قرار داد که پایانش جز سقوط و آوارگی نبود.
در روز ۱۹ دیماه ۱۳۵۶ شهر قم تقریبا به حالت تعطیل درآمد و حوزه علمیه و مغازهها تعطیل شد و مردم دست به تظاهرات گستردهای در حمایت از امام و روحانیت زدند البته غیر از قم در بیشتر شهرهای دیگر نیز وضع به همین منوال بود و مردم با ماموران انتظامی درگیر شدند که منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از مردم گردید و در واقع جرقه انقلاب در این زمان زده شد و تظاهرات و شعارهای علنی بر علیه شاه و حمایت امام و اسلام و روحانیت آغاز گردید. حضرت امام در تاریخ ۲ بهمن ۱۳۵۶ در اعلامیهای که صادر کردند اشاره کردند که رحمت خدا بر مقتولین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و ۱۹ دی ۱۳۵۶ و بدین وسیله تظاهرات را مورد تأئید قرار دادند.
در ۲۲ بهمن ۱۳۵۶ مردم تبریز بمناسبت چهلم شهدای ۱۹ دی مردم تظاهرات عظیمی ترتیب دادند که به درگیری کشته شدن عدهای دیگر در تبریز انجامید و به این ترتیب تظاهرات و درگیری و مبارزه مردم علیه رژیم و شاه به شهرهای دیگر سرایت نمود. امام نیز از طریق ارسال پیامها و اعلامیهها خواستند که مردم باهیجان واتحاد بیشتر مبارزات خود را تا پیروزی نهایی ادامه دهند.
امام در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۷ در سخنرانی خود مستقیما به شاه گفتند که تو دیگر رفتنی هستی. البته سالها پیش امام در سخنرانی خود در تاریخ ۱۳/۳/۴۲ که منجر به تبعید ایشان شده بود خطاب به شاه گفته بود که "ای آقای شاه من به تو نصیحت میکنم دست بردار از این کارها ... من میل ندارم یک روز اگر بخواهندتو بروی همه شکرکنند. اینقدر با ملت بازی نکن، اینقدر با روحانیت بازی نکن".
مردم هر روز باهیجان بیشتر دست به تظاهرات زده و سینماها و مشروب فروشیها و بانکها و خلاصه مراکز فساد را به آتش میکشیدند.
در شهریور ۱۳۵۷ شریف امامی با عنوان دولت آشتی ملی مامورتشکیل کابینه شد که البته او نیزکاری از پیش نبرد و خشم مردم روز به روز بیشتر میشد.
اوج کشتار مردم در ۱۷ شهریور در میدان ژاله تهران اتفاق افتاد و شاه که بعد از ظهر همان روز با هلی کوپتر از میدان ژاله دیدن کرد دستور عدم تیراندازی به مردم از طرف نیروی انتظامی را صادرکرد.
هجرت امام به فرانسه
در همین زمان جهت ایجاد محدودیت ومتوقف کردن فعالیتهای سیاسی حضرت امام والبته تحت فشاردولت ایران بیت حضرت امام توسط نیروی نظامی عراق محاصره گردید و رفت وآمدها محدودگردید که دراثر اعتراضها در روز ۴ مهرمحاصره پایان یافت ومقامات عراقی رسما عذرخواهی کردند، ولی محدودیتها ادامه داشت وبه همین دلیل در ۱۲ مهر امام تصمیم به ترک عراق گرفت وپس از مخالفت با ورود ایشان به کویت حضرت امام روز ۱۴ مهر به فرانسه هجرت نمود ودر منطقه ای در حومه پاریس مستقرگردید وبه فعالیتهای سیاسی برعلیه شاه ادامه داد.
امام درمصاحبهای با شبکه CBS آمریکا درتاریخ ۵/۸/۵۷ گفت که حکومت پهلوی باید ازبین برود وخود شاه هم بایستی محاکمه شود.
اوضاع داخلی کشور
شریف امامی درتاریخ ۱۰/۸/۵۷ استیضاح شد ودرهمان روز علی امینی نزدیک به دوساعت با شاه صحبت کرد و به صورت علنی به شاه گفت که تنها راه نجات، استعفا شاه وخروج او از کشوراست.
در تاریخ ۱۴/۸/۵۷ تظاهرات بزرگی در تهران توسط دانش آموزان و دانشجویان برپا گردید که منجر به کشته شدن عده زیادی از مردم شد و همان روز شریف امامی استعفا داد و روز بعد شاه ژنرال ازهاری را مامور تشکیل کابینه نظامی نمود تا بلکه بتواند با دولت نظامی به تظاهرات واعتصابات پایان دهد.
بتدریج و با بحرانیتر شدن اوضاع کشور و با افزایش خشم و نفرت مردم شاه دچار سردر گمی شد ودیگر رشته امور از دستش خارج شده بود و اوضاع را وخیمتر از انچه فکر میکرد میدید، به همین جهت خروج از کشور را نیز در نظر داشت برای همین به دنبال فردی برای نخست وزیری بود که هم بتواند با انتخاب او تا حدودی خواسته مردم را تامین نماید و هم رژیم را حفظ کند.
در پی تظاهرات عظیم و بی سابقه روزهای تاسوعا وعاشورای سال ۱۳۵۷ امام در ۲۳ اذرخطاب به مردم پیام مهمی داد وملت را به ادامه مبارزه تا پیروزی نهایی و ارتش را به خویشتن داری دعوت کرد وعلنا گفت که شاه باید برود همان روز شاه سمت نخست وزیری را به سنجابی (رهبرجبهه ملی) پیشنهاد کرد که او نپذیرفت وکناره گیری ازسلطنت را ازشاه خواست.
ازهاری درتاریخ ۳/۱۰/۵۷ سکته کرد. شاه ازغلامحسین صدیقی (ازاعضای جبهه ملی) را به نخست وزیری دعوت کرد که او نپذیرفت.
نخست وزیری بختیار
سرانجام شاه که تصمیم به خروج از کشور گرفته بود شاپور بختیار از اعضای جبهه ملی را به حضور پذیرفت و نخست وزیری را به او پیشنهاد داد بختیار نیز ضمن قبولی نخست وزیری، پیشنهاد کرد که شاه قبل از خروج از کشور شورای سلطنت را تعیین نماید و سرانجام فرمان نخست وزیری در تاریخ ۹/۱۰/۱۳۵۷ به نام بختیار صادر گردید. همانروز جبهه ملی، طی اطلاعیهای بختیار را از ریاست حزب برکنار کرد.
هایزر فرستاده کارتر که وضع اسفبار شاه را دید از او خواست که هرچه زودتر کشور را ترک نماید و سالیوان نیز از کاخ سفید دستور گرفت که شاه را برای خروج از کشور ترغیب نماید.
شاه که در مورد خروج از کشور دچار تردید شده یود به آنتونی پارسونز سفیر انگلستان گفت که سه راه بیشتر ندارد یا با زور مردم را سرکوب کند (سیاست مشت اهنین)، یا به یکی از پایگاههای نیروی دریایی برود تا ارتش مردم را سرکوب نماید و یا مملکت را به حال خود رها کند و برود وسفیر انگلیس گفت که اگر شاه برای مدتی از کشورخارج شود، شانس آنرا خواهد داشت که پس از مدتی به کشور وحکومت بازگردد.
شاه که به کلی درمانده شده بود در ملاقات خود با سالیوان از او میپرسد که آمریکا از او چه میخواهد و سالیوان پاسخ میدهد که شاه باید از کشور خارج شود و شاه در کمال عجز و درماندگی در مورد زمان خروج میپرسد که البته سفیر در این مورد دستوری نداشت.
شاه میخواست به آمریکا برود، ولی از موضع سران این کشور در مورد خودش اطمینان نداشت البته چند روز بعد سالیوان مامور شد که شاه را به آمریکا دعوت کند، البته، چون ایران برای آمریکا بسیار حائز اهمیت بود و آمریکا قصد داشت در صورت امکان با حکومت جدید ایران نیز روابط خوبی داشته باشد، قرار بر این شد که شاه بدون سر و صدا و استقبال رسمی و به تعبیر دیگر از در پشتی وارد آمریکا شود. شاه در کتاب پاسخ به تاریخ از قول یکی از سران نظامی که دستگیر و اعدام شده است گفته بود که آمریکاییها شاه را مانند یک موش مرده از مملکت بیرون انداحتند.
فرح که در اواخر دوران رژیم در بیشتر تصمیم گیریها شرکت داشت به شاه پیشنهاد میکند که شاه از کشور خارج شود و فرح بماند و ریاست شورای سلطنت را بر عهده بگیرد که شاه نپذیرفت.
ارتش ایران در زمان محمدرضا شاه فرمانبر بی، چون چرای شاه بود و وابستگی شدیدی به او داشت و در آن زمان تنها گروهی که با خروج شاه از کشور مخالف بود ارتش و فرماندهان بلند پایه آن بود و امرای ارتش با شنیدن تصمیم شاه مبنی بر خارج شدن از کشور روحیه خود را به شدت باختند.
شاه پس از صحبت با برژینسکی و سالیوان و عدم دریافت پاسخ مناسب و قابل درک از سیاست امریکا در قبال خود، به این نتیجه رسید که آمریکائیان در آن اوضاع فقط میخواستند که شاه برود. البته شاه اعتراضهای داخلی را نتیجه دسیسه خارجی بویژه انگلیس و آمریکا میدانست. مقامات آمریکا عدم توسل به زور جهت فرونشاندن تظاهرات واعتصابات را از طرف شاه یکی از دلایل مهم سقوط او میدانستند که بعد از کشتار ۱۷ شهریور اتفاق افتاد. هایزر از طرف کارتر مامور شد تا در مرحله اول مقدمات خروج شاه را فراهم کند و سپس ارتش را آماده نماید تا در صورت عدم موفقیت بختیار دست به کودتا بزند.
امام در تاریخ ۲۳/۱۰/۵۷ در پیامی به مردم و ارتش هشدار داد که مراقب توطئههای دشمن باشند و از ارتشیها خواست که به مردم بپیوندند وبا مردم برادرانه رفتار کنند این پیام باعث شد که مردم در تظاهرات فردای آنروز ارتش را گلباران نمایند و نظامیان نیز عکس امام را بر کامیونهای خود نصب نمایند هایزر در این باره گفت با پیام امام مردم با سلاح عشق ومهربانی به ارتش حمله کردند.
شاه جهت خروج از ایران لحظه شماری میکرد و فقط منتظر رای اعتماد مجلسین به بختیار بود.
خروج شاه از کشور
قبل از شاه، خانواده سلطنتی خروج را شروع کردند، ملکه مادر و اشرف به کالیفرنیا رفتند، فریده دیبا، لیلا پهلوی وعلرضا نیز در ۲۵ دیماه از کشور خارج شدند. شاه خیال داشت مستقیم به کالیفرنیا وارد شود، ولی با مخالفت آمریکا روبرو شد. تاریخ خروج شاه ۲۷ دیماه مشخص شده بود، ولی در غروب ۲۵ دی شاه به بدره ای، فرمانده نیروی زمینی، گفت که فردا سفر انجام خواهد شد.
محمدرضا، که در خیالات خود میپنداشت که احتمالا با انجام یک کودتا خواهد توانست همانند ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، پیروزمندانه به تهران و قدرت بازگردد برنامه سفر به آمریکا را لغو نمود وبرنامه سفر به مصر را طرح ریزی کرد، ولی زمانی که از بازگشت به ایران نا امید شد قرار شد که پس از چند روز توقف در مصر راهی آمریکا شود.
سرانجام صبح روز ۲۶ دیماه، شاه و فرح به فرود گاه مهرآباد رفتند و در آنجا به انتظار بختیار نشستند، بختیار نیز پس از اخذ رای اعتماد از مجلسین، خود را به فرودگاه رساند، دیکتاتور پس از دیدار با نخست وزیر با چشمان گریان همراه با ملکه با هواپیمای شخصی خود (شهباز) که شخصا هدایت آنرا بر عهده داشت ایران را برای همیشه ترک نمود.
با انتشار خبر خروج و یا به عبارت بهتر فرار شاه از کشور موجی از شادی ونشاط تمام شهرهای ایران را فرا گرفت و مردم به شادی پایکوبی پرداختند و گل و شیرینی پخش کردند و این روز را برای همیشه به عنوان روز پیروزی بر شاه گرامی میدارند، روزنامه اطلاعات در این روز یکی از بزرگترین تیترهای خود را با عنوان " شاه رفت " رقم زد.
خروج شاه از کشور
قبل از شاه، خانواده سلطنتی خروج را شروع کردند، ملکه مادر و اشرف به کالیفرنیا رفتند، فریده دیبا، لیلا پهلوی وعلرضا نیز در ۲۵ دیماه از کشور خارج شدند. شاه خیال داشت مستقیم به کالیفرنیا وارد شود، ولی با مخالفت آمریکا روبرو شد. تاریخ خروج شاه ۲۷ دیماه مشخص شده بود، ولی در غروب ۲۵ دی شاه به بدره ای، فرمانده نیروی زمینی، گفت که فردا سفر انجام خواهد شد.
محمدرضا، که در خیالات خود میپنداشت که احتمالا با انجام یک کودتا خواهد توانست همانند ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، پیروزمندانه به تهران و قدرت بازگردد برنامه سفر به آمریکا را لغو نمود وبرنامه سفر به مصر را طرح ریزی کرد، ولی زمانی که از بازگشت به ایران نا امید شد قرار شد که پس از چند روز توقف در مصر راهی آمریکا شود.
سرانجام صبح روز ۲۶ دیماه، شاه و فرح به فرود گاه مهرآباد رفتند و در آنجا به انتظار بختیار نشستند، بختیار نیز پس از اخذ رای اعتماد از مجلسین، خود را به فرودگاه رساند، دیکتاتور پس از دیدار با نخست وزیر با چشمان گریان همراه با ملکه با هواپیمای شخصی خود (شهباز) که شخصا هدایت آنرا بر عهده داشت ایران را برای همیشه ترک نمود.
با انتشار خبر خروج و یا به عبارت بهتر فرار شاه از کشور موجی از شادی ونشاط تمام شهرهای ایران را فرا گرفت و مردم به شادی پایکوبی پرداختند و گل و شیرینی پخش کردند و این روز را برای همیشه به عنوان روز پیروزی بر شاه گرامی میدارند، روزنامه اطلاعات در این روز یکی از بزرگترین تیترهای خود را با عنوان " شاه رفت " رقم زد.
عاقبت دیکتاتور پس از فرار
شاه، پس از یک هفته توقف در مصر و در ۲ بهمن ۱۳۵۷ وارد مراکش شد و ۱۰ فروردین ۱۳۵۸ به باهاما سفر کرد، باهاما قبول کرد که با ویزای توریستی پذیرای شاه باشد شاه در این مرحله از سفر تمایل به اقامت در انگلیس داشت و وعده داد که از تشریفات بیش از حد خودداری کند و همچنین فعالیتهای سیاسی انجام ندهد، ولی این درخواست از سوی مقامات انگلیسی رد شد.
پس از باهاما شاه به مکزیک مسافرت کرد با وخیمتر شدن حال شاه که از سرطان رنج میبرد و پس از کش وقوسهای فراوان (برای توجیه سفر شاه به ایالات متحده حتی کاردار آمریکا با مهدی بازرگان ملاقات کرد تا برای صدور اجازه سفر شاه به آمریکا بیماری او را بهانه کنند و مقامات ایرانی خواستار معاینه پزشکان ایرانی از شاه شدند) و سرانجام محمدرضا جهت معالجه بیماری در تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۵۸ وارد نیویورک و مستقیم به بیمارستان انتقال یافت.
پس ازاینکه شاه، برای معالجه وارد نیویورک شد و دولت ایران پاسخ مناسبی برای استرداد اواز آمریکا دریافت نکرد، در اعتراض به عدم استرداد شاه به ایران، سفارت آمریکا در ایران توسط دانشجویان پیرو خط امام تسخیر گردید، با بحران گرو گانگیری و در خواست بازگرداندن شاه به ایران، درتاریخ ۱۱ آذر ۱۳۵۸ محمدرضا، بصورت مخفیانه از بیمارستان خارج و به مرکز پزشکی یکی از پایگاههای نیروی هوایی در تگزاس منتقل گردید و بعد از دوهفته مقامات امریکایی از شاه خواستند که کشور را ترک نماید.
در این زمان تنها سه کشور آفریقای جنوبی، پاراگوئه و مصر جهت پذیرش او اعلام آمادگی کرده بودند والبته کمی بعد به شاه خبر دادند که کشور پاناما نیز اورا خواهد پذیرفت و در نهایت شاه به پاناما رفت پس از چندی وزارت خارجه ایران بطور رسمی استرداد شاه را از پاناما درخواست کرد و پاناما نیز آزادی گروگانهای آمریکایی را از ایران خواستار شد، در این اوضاع هنری کیسینجر طی یادداشتی از شاه خواست که هر چه سریعتر از پاناما خارج شود.
سرانجام شاه در آخرین سفر خود روز ۳ فروردین ۱۳۵۹ پاناما را به مقصد مصر ترک کرد و در مصر مورد استقبال انور سادات قرار گرفت و در یکی از بیمارستانهای قاهره بستری و مورد عمل جراحی و معالجه قرار گرفت و سرانجام با پیشرفت بیماری، محمد رضا، پادشاه ایران در تاریخ ۵ مردا ۱۳۵۹۹ در قاهره درگذشت و در مسجدی در همین شهر به خاک سپرده شد.
نتیجه
محمدرضا شاه که در مدت سی وهفت سال سلطنت خود بر ایران، بتدریج به یکی از قدرتهای بزرگ تبدیل شده بود و از حمایت اکثر کشورهای بزرگ غربی به ویژه آمریکا برخوردار بود، در نهایت در اثر استبداد و مفاسدی که خود، خانواده و حکومتش انجام دادند مورد تنفر وخشم ملت ایران قرار گرفت و از کشور خود رانده شد وعرصه چنان بر او تنگ شد که پس از فرار از کشور، به دنبال پناهگاه، از کشوری به کشور دیگر آواره بود تا در نهایت در کمال درماندگی و تنهایی در کشور فراعنه درگذشت.
منابع
· آبراهامیان، یرواند؛ ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعه شناسی سیا سی ایران معاصر / یرواند آبراهامیان؛ ترجمه احمدگل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، ولی لایی. - تهران: نشرنی، ۱۳۷۷.
· محمدرضا پهلوی؛ پاسخ به تاریخ / اثر محمدرضا پهلوی؛ به کوشش شهریار ماکان. - تهران: شهرآب، ۱۳۷۱.
· نیازمند، رضا؛ سقوط رژیم شاهنشاهی در ایران: محمدرضا شاه ازسلطنت تا سقوط / رضا نیازمند. - تهران: حکایت قلم نوین، ۱۳۹۱.
· زونیس، ماروین؛ شکست شاهانه، ملاحظاتی درباره سقوط شاه / ماروین زونیس؛ ترجمه اسمعیل زند و بتول سعیدی. - تهران: نشر نور، ۱۳۷۰.
· طلوعی، محمود؛ صد روز آخر (۱۳ آبان – ۲۲ بهمن ۱۳۵۷): اسراری از وقایع روزهای سرنوشت سازی که به سقوط دودمان پهلوی انجامید/ محمود طلوعی. - تهران:نشرعلم، ۱۳۷۸.
· فردوست، حسین؛ ظهور وسقوط سلطنت پهلوی: خاطرات ارتشبد حسین فردوست / حسین. - تهران:اطلاعات، ۱۳۶۹.
· میلانی، عباس؛ نگاهی به شاه / عباس میلانی. -]بی جا: اختران، ۱۳۹۲.
· حسینیان، روح الله؛ یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه (از بهمن ۱۳۵۶ تا بهمن ۱۳۵۷) روح الله حسینیان. - تهران، ۱۳۸۵.