به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج قزوین، در مبارزات انقلابی مردم شهر قزوین در دهههای چهل و پنجاه، مرحوم آیتالله هادی باریکبین یکی از برجستهترین چهرههاست؛ روحانی شجاعی که در راه نهضت امام خمینی حتی طعم تبعید از شهر و دیار خود را هم چشید. فعالیتهای مبارزاتی وی در آن سالها منجر شده بود تا ساواک رفت و آمدها و حتی مکالمات تلفنی او را نیز ثبت و ضبط کند. به این ترتیب پرونده وی در این سازمان اسناد زیادی را شامل میشود. با مرور این اسناد میتوان تنها به گوشهای از مبارزات آیتالله که از چشم ساواک دور نمانده است، پی برد.
صبح روز شنبه نوزدهم فروردینماه 1396، در یکی از بیمارستانهای شهر قزوین، آیتالله هادی باریکبین در حالی چشم از جهان فروبست که کارنامهای درخشان از مبارزه در سالهای پیش از انقلاب و فعالیت سیاسی در سالهای پس از انقلاب داشت. فعالیتهای مبارزاتی مرحوم آیتالله باریکبین در سالهای پیش از پیروزی انقلاب از خاطر و یاد مردم قزوین پاک نمی شود.
از ارتباط با امام خمینی تا حساسیت ساواک
مرحوم آیتالله شیخ هادی باریکبین حداقل از آغاز نهضت امام خمینی در سال ۱۳۴۲، نسبت به امام علاقه و ارادت داشت. او در روزهای بعد از واقعه ۱۵ خرداد، به همراه حدود شصت نفر دیگر از طلاب حوزه علمیه قزوین، دست به قلم برده و پای نامهای را امضا کرد که خطاب به امام خمینی(ره) نوشته شده بود. امضاکنندگان در این نامه کوتاه، هم پیگیر سلامت امام بودند و هم اشتیاق قلبی خود را برای دیدار ایشان نشان میدادند.
ردپای فعالیتهای مبارزاتی آیتالله هادی باریکبین را در اسناد دیگر ساواک هم میتوان یافت. به عنوان مثال در یکی از اسناد این سازمان مربوط به سال ۱۳۵۳، از آیتالله به عنوان پیشنماز مدرسه شیخالاسلام قزوین نام برده شده که در این مدرسه جلساتی تشکیل داده و در آنها در اصطلاح این سازمان مطالبی «برخلاف مصالح کشور» مطرح شده؛ برای همین، ساواک این جلسات و اجتماعها را مشکوک خوانده است. بر اساس گزارشها، این جلسات در سال ۱۳۵۴ هم تداوم داشت.
از تحریم خواندن نماز جماعت تا تبعید
پس از انتشار مقاله معروف ۱۷ دی ۱۳۵۶ در روزنامۀ اطلاعات، سیر حوادث منجر به وقوع انقلاب اسلامی جانی دوباره گرفت. در این مقاله یکی از وابستگان رژیم پهلوی با نام مستعار رشیدی مطلق، امام خمینی(ره) و روحانیت انقلابی را مورد اهانت قرار داد. این اهانت واکنشهای شدید و حوادث متعددی را در پی داشت. نخستین واکنش از سوی مردم بیدار و همیشه در صحنه قم در ۱۹ دی بود که منجر به شهادت و زخمی شدن تعدادی از معترضین گردید.
آیتالله باریک بین و تعدادی دیگر از پیشنمازان مساجد قزوین، برای حمایت از تظاهرات قم، چند روزی از خواندن نماز جماعت امتناع کردند. روحانیان قزوین در این زمینه اعلامیهای هم منتشر کردند که شیخ هادی یکی از امضا کنندگان آن بود.
تصویب تبعید آیتالله باریکبین به سردشت صادر شد. در اردیبهشت ۱۳۵۷، از شهربانی قزوین به شهربانی شهرستان سردشت چنین مخابره شد:«موضوع: شیخ هادی باریکبین فرزند ابوالقاسم؛ برابر گزارش یگان وابسته یاد شده بالا که یکی از روحانیون افراطی منطقه میباشد اخیرا برابر رأی کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی این شهرستان به اتهام ایجاد اغتشاش و تبلیغات اخلالگرانه به مدت ۱۸ ماه اقامت اجباری در آن شهرستان محکوم و رأی صادره مورد موافقت استانداری محل واقع گردیده است.
تبعید آیتالله در همین اردیبهشت رنگ واقعیت به خود گرفت و او البته به طور رسمی نسبت به صدور این حکم اعتراض کرد که نتیجهای به دنبال نداشت. در پی این اقدام، اهالی قزوین اعلامیههای تندی را تهیه و امضا کردند که در آنها به تبعید آیتالله اعتراض شده است. پس از گذشت پنج ماه از تبعید آیتالله، طبق خبری که در روزنامه کیهان مورخ دوازدهم مهر سال ۵۷ به چاپ رسید، نامبرده در رسیدگی پژوهشی در شعبه دوم دادگاه استان، برائت یافت. بدین ترتیب مرحوم آیتالله باریک بین از تبعید رهایی یافته و به شکرانه این آزادی قبل از بازگشت به شهر قزوین به زیارت آستان مقدس حضرت علیبن موسی الرضا(ع) مشرف شدند و سپس با سرافرازی مجاهدت صبورانه، وارد شهر قهرمان پرور قزوین شد.
پایان تبعید آیتالله به معنای پایان مبارزات او نبود و پس از وقوع حوادث ۱۳ آبان سال ۵۷ و کشته و زخمی شدن عدهای از دانشآموزان و دانشجویان و مردم مبارز، روحانیان قزوین مثل سایر شهرها به نشانه اعتراض به آن حوادث، دو روز بعد، دست به یک راهپیمایی زدند. به گزارش ساواک در این راهپیمایی هزاران نفر از دانشجو و دانشآموز گرفته تا کارگر و روحانی حضور داشتند و آیتالله باریک بین هم یکی از نقشآفرینان در شکلدهی این راهپیمایی بود.
اسناد گویای این است که آیتالله هادی باریکبین پس از رهایی از تبعید نه تنها از حجم تلاشهای همه جانبه خود نکاست بلکه فعالیتهای مبارزاتی خود را وسعت بخشیده و از راههای مختلف در این مسیر گام برمیداشت. این نکتهای است که خود مأموران ساواک هم به آن اذعان داشتند. به عنوان نمونه ساواک در یکی از گزارشهای خود مینویسد:«باریکبین تدریجا دامنه فعالیتهای خود را پس از بازگشت از تبعید گسترش داده و به نظر میرسد در صورت ادامه این برنامهها زیانهای جبرانناپذیری در منطقه به بار خواهد آمد.» رژیم مترصد حذف وی از صحنه بود ولی از آن جایی که آیتالله باریک بین به شدت مورد اعتماد و علاقه مردم بود کارگزاران رژیم از دستگیری او بیم داشتند.
با توجه به شخصیت برجسته و انقلابی مرحوم آیتالله باریک بین و فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این عالم ربانی و با در نظر گرفتن اسناد به جای مانده از ساواک و ارگانهای انتظامی و نظامی شهر قزوین و خاطرات دوستان و هم رزمان آن عالم فقید، زوایای بسیاری از زندگی سراسر افتخار، وی را میتوان به رشته تحریر درآورد و در خاطره مبارزات پرشکوه این ملت بینظیر و مردم متدین و مبارز استان قزوین ثبت و ضبط کرد./با اقتباس
رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای مانند همیشه با ژرفنگری، به این نکات در پیام تسلیت خود که به مناسبت ارتحال آن عالم مجاهد صادر فرمودند، اشاره کرده و چنین نگاشتند:
بسمالله الرحمن الرحیم
با تأسف و تأثر خبر درگذشت عالم مجاهد و ابوالشهید مرحوم حجتالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ هادی باریک بین رضوان الله علیه را دریافت کردم. عمر با برکت این عالم ربانی از دیرباز در خدمت انقلاب و نظام اسلامی سپری شد و قزوین شاهد برجستگیها و فداکاریهای این روحانی بزرگوار انقلابی بوده است. مردم مؤمن و شریف استان قزوین که آن بزرگوار سالیان متمادی امامت جمعه آنان را برعهده داشت شاهد منش و اخلاق و رفتاری از این عالم روحانی بودند که آنان به ویژه جوانان را مجذوب میکرد و نمونه یک روحانی پارسا و انقلابی را در برابر چشم آنان قرار میداد، بیشک خاطرههای نیک و درخشانی در فضای فکری آن شهر و آن مردم عزیز از آن بزرگوار باقی خواهد ماند. رحمت و رضوان خدا بر او باد. اینجانب به همه ارادتمندان و به ویژه خاندان مکرّم ایشان تسلیت عرض میکنم.
سید علی خامنهای
20 فروردین 96
در قسمتی از کتاب "آیتالله حاج شیخ هادی باریکبین در دفاع مقدس" که روایت خواندنی زندگینامه این عالم گرانقدر قبل و بعد از انقلاب است، میخوانید: «.. حجتالاسلام امیری: سال ۶۲ بود که مرتضی شهید شد، فورا هم جسدش پیدا نشد یک مدتی طول کشید، آن زمان هم بنده گاهی به سپاه میرفتم، زمانی که خبر رسید شهدا را دارند به قزوین میآورند و جسد شهید مرتضی هم در بین آنهاست. از قبل هماهنگ کردیم که جسد را حاجآقا نبیند.
جسد را آوردند و پشت مسجد ستوده گذاشتند که به آنجا ساختمان عملیات سپاه هم میگفتند، نمازش را خود حاجآقا خواند و به این دلیل که صورت شهید مرتضی در اثر اصابت ترکش از بین رفته بود و این صحنه برای حاجآقا باریکبین بسیار دردناک میشد، ما تمام سعیمان را در طول مجلس کردیم که حاجآقا چهره ایشان را نبیند و در گلزارشهدا به خاک سپردیم.
بالاخره حاجآقا پدر بودند و پسرشان شهید شده بود و این به نوبه خود خیلی سخت بود، ایشان سعی میکرد که در حضور مردم اشکی برای پسرشان نریزد و خودداری میکرد و بسیار قوی برخورد کردند ...»
انتهای پیام/۱۰۱۰