مردان جنگ زندگی شان خاص است همانان که شیران روز و زاهدان شب بودند و چون در جبهه حضور داشتند، همه سختیهای جنگ را از نزدیک لمس کردند.
به گزارش خبرگزاری بسیج از همدان، مردان جنگ زندگی شان خاص است همانان که شیران روز و زاهدان شب بودند و، چون در جبهه حضور داشتند، همه سختیهای جنگ را از نزدیک لمس کردند.
جبهه جایی که کشتن هنربود و مردن شهادت. آنجا متر خدا پهن بود و میلی متری وجودت اندازه گیری میشد آنجا بین مرگ و زندگی فاصلهای نبود و هر لحظه باید آماده دیدار یار میشدی تا با بدن خونی به جایگاه ابدی سفر کنی.
درود خدا بر همه سینه سوختگان راه حق و عدالت که جان با ارزش خود را درطبق اخلاص نهادند و به سرزمین عشق قدم گذاشتند تا با شهادتشان و جانبازی بیدریغشان اسوههایی برای افتخارات ما در کل جهان شوند.
بعضی وقتها قصههایی یادم میآید که تکرارش را برای خودم دوست دارم. مثل کسی که دوست دارد افتخارات زندگیاش را به یاد آورد یکی از این قصهها داستان دفاع تمام قد با دست خالی ملت عزیز ایران در مقابل ارتش تا دندان مسلح عراق به نمایندگی از استکبار است اوایل دوران پر افتخار دفاع مقدس زمانی که نیروهای ما امکانات اولیه را هم برای دفاع از سرزمین خود نداشتند در جبهه سرپل ذهاب تنها سلاح سنگین ما در تپه شهرک یک سلاح کالیبر ۵۰ بود که زحمت آماده کردن این سلاح با شهیدان صادق عنبری و محمد (حجت) موسوی به عنوان فرمانده و جانشین محور بود.
شهید محمد موسوی از ورزشکاران عزیز شهرستان در رشته فوتبال و فوتسال و از پاسداران عزیز سپاه ملایر بود که در مناسبتهای مختلف گرامی داشت انقلاب اسلامی (مسابقات ورزشی) یکی از افتخارآفرینها بود.
او با چابکی و بدن ورزیدهای که داشت به عنوان مربی تاکتیک و سلاح شناسی در پشت جبهه و به عنوان جانشین فرمانده محور در سرپل ذهاب خاطرات ماندگاری از خود به جا گذاشت که یکی از هزاران خاطرات آن بزرگوار را برای خوانندگان گرامی بیان میکنم.
یادم هست که در منطقه عملیاتی سرپل ذهاب (تپه شهرک) داشتن سلاح قدیمی کالیبر ۵۰، چون تپه زیر دید و تیر دشمن بود. نمیشد در محل سنگر سلاح را رفع گیر کرد دو شهید عزیز (صادق عنبری ومحمد موسوی) نوبتی اسلحه را دوش میگرفتند و از تپه پایین میآوردند و رفع گیر میکردند و دوباره بالای تپه میآوردند و در سنگر کالیبر ۵۰ مستقر میکردند. هرچقد هم دوستان اسرار میکردند که کمک کنند این دو بزرگوار قبول نمیکردند.
خاطرات خوب و ماندگار شهید موسوی ادامه داشت تا زمانی که دوستان در تدارک جشن شب یلدا با امکانات موجود در منطقه (شهرک المهدی سرپل ذهاب) بودند که شهادت آقا حجت مراسم ما را در شب یلدا در سال ۱۳۶۰ به گرامی داشت یاد و خاطره و ذکرمصیبت برای همه شهدا مخصوصآ شهید موسوی تبدیل کرد. این ورزشکار عزیز در ۳۹ سال پیش در روز ۶۰/۹/۳۰ در سرپل ذهاب به شهادت رسید.
یادی که در دلها هرگز نمیمیرد. یاد شهیدان است
پاسدار عزیز صادق عنبری بعد از گذشت سه ماه از شهادت محمد در عملیات فتح المبین در منطقه جنوب به شهادت رسید.
یادداشت از: دوست و همرزم شهید محمد فتحی
انتهای پیام/
جبهه جایی که کشتن هنربود و مردن شهادت. آنجا متر خدا پهن بود و میلی متری وجودت اندازه گیری میشد آنجا بین مرگ و زندگی فاصلهای نبود و هر لحظه باید آماده دیدار یار میشدی تا با بدن خونی به جایگاه ابدی سفر کنی.
درود خدا بر همه سینه سوختگان راه حق و عدالت که جان با ارزش خود را درطبق اخلاص نهادند و به سرزمین عشق قدم گذاشتند تا با شهادتشان و جانبازی بیدریغشان اسوههایی برای افتخارات ما در کل جهان شوند.
بعضی وقتها قصههایی یادم میآید که تکرارش را برای خودم دوست دارم. مثل کسی که دوست دارد افتخارات زندگیاش را به یاد آورد یکی از این قصهها داستان دفاع تمام قد با دست خالی ملت عزیز ایران در مقابل ارتش تا دندان مسلح عراق به نمایندگی از استکبار است اوایل دوران پر افتخار دفاع مقدس زمانی که نیروهای ما امکانات اولیه را هم برای دفاع از سرزمین خود نداشتند در جبهه سرپل ذهاب تنها سلاح سنگین ما در تپه شهرک یک سلاح کالیبر ۵۰ بود که زحمت آماده کردن این سلاح با شهیدان صادق عنبری و محمد (حجت) موسوی به عنوان فرمانده و جانشین محور بود.
شهید محمد موسوی از ورزشکاران عزیز شهرستان در رشته فوتبال و فوتسال و از پاسداران عزیز سپاه ملایر بود که در مناسبتهای مختلف گرامی داشت انقلاب اسلامی (مسابقات ورزشی) یکی از افتخارآفرینها بود.
او با چابکی و بدن ورزیدهای که داشت به عنوان مربی تاکتیک و سلاح شناسی در پشت جبهه و به عنوان جانشین فرمانده محور در سرپل ذهاب خاطرات ماندگاری از خود به جا گذاشت که یکی از هزاران خاطرات آن بزرگوار را برای خوانندگان گرامی بیان میکنم.
یادم هست که در منطقه عملیاتی سرپل ذهاب (تپه شهرک) داشتن سلاح قدیمی کالیبر ۵۰، چون تپه زیر دید و تیر دشمن بود. نمیشد در محل سنگر سلاح را رفع گیر کرد دو شهید عزیز (صادق عنبری ومحمد موسوی) نوبتی اسلحه را دوش میگرفتند و از تپه پایین میآوردند و رفع گیر میکردند و دوباره بالای تپه میآوردند و در سنگر کالیبر ۵۰ مستقر میکردند. هرچقد هم دوستان اسرار میکردند که کمک کنند این دو بزرگوار قبول نمیکردند.
خاطرات خوب و ماندگار شهید موسوی ادامه داشت تا زمانی که دوستان در تدارک جشن شب یلدا با امکانات موجود در منطقه (شهرک المهدی سرپل ذهاب) بودند که شهادت آقا حجت مراسم ما را در شب یلدا در سال ۱۳۶۰ به گرامی داشت یاد و خاطره و ذکرمصیبت برای همه شهدا مخصوصآ شهید موسوی تبدیل کرد. این ورزشکار عزیز در ۳۹ سال پیش در روز ۶۰/۹/۳۰ در سرپل ذهاب به شهادت رسید.
یادی که در دلها هرگز نمیمیرد. یاد شهیدان است
پاسدار عزیز صادق عنبری بعد از گذشت سه ماه از شهادت محمد در عملیات فتح المبین در منطقه جنوب به شهادت رسید.
یادداشت از: دوست و همرزم شهید محمد فتحی
انتهای پیام/
اخبار مرتبط
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار