در عملیات «شهیدان رجایی و باهنر»، گرمای شدید منطقه و نرسیدن آب، کمبود مهمات، همه و همه دست به دست هم دادند تا رزمی عاشورایی از سوی دلاورمردان استان همدان صورت گیرد و با مقاومت جانانه خود در دشت قراویز عطر کربلا را به مشام ملکوتیان برسانند.
به گزارش خبرگزاری بسیج از همدان، قریب به یک سال از حمله وحشیانه دست نشانده استکبار، صدام بعثی به ایران اسلامی میگذشت که رزمندگان دلیر استان همدان (شهرستان ملایر)، شجاعانه با کمترین امکانات لطمات جبرانناپذیری به دشمن وارد کردند و تعدادی از آنها عاشقانه به سوی یار شتافتند.
در وصف مظلومیت بچهها همان بس که دشمن با داشتن امکانات مانند جاده، تجهیزات زرهی و ادوات و در دست داشتن تمامی ارتفاعات سوق الجیشی منطقه مانند قراویز، بازی دراز هر گونه حرکت نیروهای ما را تحت کنترل داشت و و ضعیت بغرنجی را بر این محور حکمفرما کرده بود.
در نهایت برای رهایی از این حالت با تدبیر سردار شهید «حاج محمود شهبازی» فرمانده سپاه همدان و تنی چند از فرماندهان جبهه سرپل ذهاب و با هماهنگی ستاد فرماندهی کل سپاه و ارتش مقرر شد تا عملیاتی در منطقه دشت ذهاب، قراویز و بازی دراز انجام گیرد.
در این طرح مقرر شد نیروهای استان همدان ارتفاع قراویز، جاده سرپل ذهاب - قصر شیرین و ارتفاع بنه دستک و دشت ذهاب را از چنگال بعثیها خارج کنند.
همان زمانی که بچهها مشغول برنامهریزی برای عملیات بودند هشتم شهریور از راه رسید و به ناگاه از رادیو خبر انفجار دفتر نخست وزیری و متقاعب آن شهادت رجایی و باهنر، قلوب نیروها را متألم و متأثر کرد و از طرفی کینه مقدسشان نسبت به دشمنان اسلام را محکمتر کرد.
سرانجام عملیات را به پاس خون شهیدان رجایی و باهنرعملیات «شهیدان رجایی و باهنر» نام نهادند و زمان اجرای آن را روز ۱۰ شهریور سال ۱۳۶۰ مقرر کردند.
عملیات در شامگاه ۱۰ شهریور رأس ساعت ۲۳ با ندای «الله اکبر» نیروهای اسلام آغاز شد. یگانهای زرهی دشمن در دشت ذهاب موج میزد و بچههای آرپی جی زن لحظهای قرار نداشتند؛ با رشادت آنها تعدادی از تانکهای دشمن به آتش کشیده شد و تا نزدیکیهای ظهر نفرات زیادی از دشمن کشته و مجروح شدند.
گرمای شدید منطقه و نرسیدن آب، کمبود مهمات، همه و همه دست به دست هم دادند تا رزمی عاشورایی از سوی دلاورمردان استان صورت گیرد و با مقاومت جانانه خود در دشت قراویز عطر کربلا را به مشام ملکوتیان برسانند؛ با انجام این عملیات حماسی و کم نظیر تا مدتها دشمن به لاک دفاعی فرو رفته و موضع انفعالی را برای خود اختیار کردند؛ و این نبود جز افتخاری که رزمندگان استان همدان به تأسی از یاران امام حسین (ع) دراین منطقه آفریدند و در این حماسه حسینی تعداد ۶۲ نفر از بهترین نیروهای سپاه و بسیج استان همدان به سوی یار شتافتند و پیکر مطهر بعضی از آنها ۱۰ ماه بعد از عملیات، به زادگاهشان بازگردانده شد.
جای دارد در این دلنوشته یادی کنم از سردار شهید «فتحعلی مومنی» از فرماندهان این عملیات که در زمان عملیات خود از خانواده معظم شهدا بود و تعداد کمی از نیروها از این موضوع اطلاع داشتند، چون هرگز به زبان نیاورد؛ حرفهاى شهید تأثیر زیادى روى بچهها مىگذاشت، به خاطر اینکه هر چه به دیگران مىگفت، اول خودش به آن عمل کرده بود.
اخلاص عجیب او باعث شده بود که هر کاری را یک باربیشتر نمیگفت و بچهها با تمام وجود گوش به فرمان او بودند. حال دعا و مناجات خاص خود را داشت. سوز و حال دعاى او وقت خواندن آیات قرآن دیدنی بود و هنگام صبحگاه خواندن اشعار حماسی او در یاد همرزمان او زنده مانده است.
وقتى براى آخرین بار قبل از عملیات در مقر یگان در شهر سر پل ذهاب در جمع بچهها بودیم و مشغول نوشتن وصیت نامه؛ گویى مىدانست که شهید میشود، تمام سفارشهاى لازم را به همه نیروها کرد و فرمود: ما با یک دست قرآن و یک دست سلاح بر گرفتهایم و مبارزه میکنیم تا نسلهای آینده ما را محکوم نکنند؛ و از حقیر خواست که گروه خونش را پشت شانهها و بازویش بنویسم وقتی نگاه کردم دیدم روی پاهایش هم گروه خونش را نوشته وقتی از او علتش را پرسیدم فرمود: شاید خمپارهای دشمن هر کدام از این دستها و پاها را با خود به جایی ببرد نمیخواهم برای بچههای امدادگر و تعاون زحمت و دردسر ایجاد کنم.
آری انقلاب اسلامی چنین فرزندان پاک و شایستهای را در راه تکامل و باروری خویش از دست داده و میدهد که شهرستان قهرمانپرور ملایر ۱۱۰۰ لاله پرپر تقدیم انقلاب اسلامی کرده است و بر ما است که راه عزیزان را در سایه ایمان خالص و وحدت کلمه ادامه دهیم و به دیگر بازماندگان این عملیات بزرگ برادران روح الله رسولی، رضا دماوندی، حاج محسن زمانی، داود نجاتی، سید مهدی حسینی و ... ادای احترام کنیم.
یادداشت از محمد فتحی میآبادی
انتهای پیام/
در وصف مظلومیت بچهها همان بس که دشمن با داشتن امکانات مانند جاده، تجهیزات زرهی و ادوات و در دست داشتن تمامی ارتفاعات سوق الجیشی منطقه مانند قراویز، بازی دراز هر گونه حرکت نیروهای ما را تحت کنترل داشت و و ضعیت بغرنجی را بر این محور حکمفرما کرده بود.
در نهایت برای رهایی از این حالت با تدبیر سردار شهید «حاج محمود شهبازی» فرمانده سپاه همدان و تنی چند از فرماندهان جبهه سرپل ذهاب و با هماهنگی ستاد فرماندهی کل سپاه و ارتش مقرر شد تا عملیاتی در منطقه دشت ذهاب، قراویز و بازی دراز انجام گیرد.
در این طرح مقرر شد نیروهای استان همدان ارتفاع قراویز، جاده سرپل ذهاب - قصر شیرین و ارتفاع بنه دستک و دشت ذهاب را از چنگال بعثیها خارج کنند.
همان زمانی که بچهها مشغول برنامهریزی برای عملیات بودند هشتم شهریور از راه رسید و به ناگاه از رادیو خبر انفجار دفتر نخست وزیری و متقاعب آن شهادت رجایی و باهنر، قلوب نیروها را متألم و متأثر کرد و از طرفی کینه مقدسشان نسبت به دشمنان اسلام را محکمتر کرد.
سرانجام عملیات را به پاس خون شهیدان رجایی و باهنرعملیات «شهیدان رجایی و باهنر» نام نهادند و زمان اجرای آن را روز ۱۰ شهریور سال ۱۳۶۰ مقرر کردند.
عملیات در شامگاه ۱۰ شهریور رأس ساعت ۲۳ با ندای «الله اکبر» نیروهای اسلام آغاز شد. یگانهای زرهی دشمن در دشت ذهاب موج میزد و بچههای آرپی جی زن لحظهای قرار نداشتند؛ با رشادت آنها تعدادی از تانکهای دشمن به آتش کشیده شد و تا نزدیکیهای ظهر نفرات زیادی از دشمن کشته و مجروح شدند.
گرمای شدید منطقه و نرسیدن آب، کمبود مهمات، همه و همه دست به دست هم دادند تا رزمی عاشورایی از سوی دلاورمردان استان صورت گیرد و با مقاومت جانانه خود در دشت قراویز عطر کربلا را به مشام ملکوتیان برسانند؛ با انجام این عملیات حماسی و کم نظیر تا مدتها دشمن به لاک دفاعی فرو رفته و موضع انفعالی را برای خود اختیار کردند؛ و این نبود جز افتخاری که رزمندگان استان همدان به تأسی از یاران امام حسین (ع) دراین منطقه آفریدند و در این حماسه حسینی تعداد ۶۲ نفر از بهترین نیروهای سپاه و بسیج استان همدان به سوی یار شتافتند و پیکر مطهر بعضی از آنها ۱۰ ماه بعد از عملیات، به زادگاهشان بازگردانده شد.
جای دارد در این دلنوشته یادی کنم از سردار شهید «فتحعلی مومنی» از فرماندهان این عملیات که در زمان عملیات خود از خانواده معظم شهدا بود و تعداد کمی از نیروها از این موضوع اطلاع داشتند، چون هرگز به زبان نیاورد؛ حرفهاى شهید تأثیر زیادى روى بچهها مىگذاشت، به خاطر اینکه هر چه به دیگران مىگفت، اول خودش به آن عمل کرده بود.
اخلاص عجیب او باعث شده بود که هر کاری را یک باربیشتر نمیگفت و بچهها با تمام وجود گوش به فرمان او بودند. حال دعا و مناجات خاص خود را داشت. سوز و حال دعاى او وقت خواندن آیات قرآن دیدنی بود و هنگام صبحگاه خواندن اشعار حماسی او در یاد همرزمان او زنده مانده است.
وقتى براى آخرین بار قبل از عملیات در مقر یگان در شهر سر پل ذهاب در جمع بچهها بودیم و مشغول نوشتن وصیت نامه؛ گویى مىدانست که شهید میشود، تمام سفارشهاى لازم را به همه نیروها کرد و فرمود: ما با یک دست قرآن و یک دست سلاح بر گرفتهایم و مبارزه میکنیم تا نسلهای آینده ما را محکوم نکنند؛ و از حقیر خواست که گروه خونش را پشت شانهها و بازویش بنویسم وقتی نگاه کردم دیدم روی پاهایش هم گروه خونش را نوشته وقتی از او علتش را پرسیدم فرمود: شاید خمپارهای دشمن هر کدام از این دستها و پاها را با خود به جایی ببرد نمیخواهم برای بچههای امدادگر و تعاون زحمت و دردسر ایجاد کنم.
آری انقلاب اسلامی چنین فرزندان پاک و شایستهای را در راه تکامل و باروری خویش از دست داده و میدهد که شهرستان قهرمانپرور ملایر ۱۱۰۰ لاله پرپر تقدیم انقلاب اسلامی کرده است و بر ما است که راه عزیزان را در سایه ایمان خالص و وحدت کلمه ادامه دهیم و به دیگر بازماندگان این عملیات بزرگ برادران روح الله رسولی، رضا دماوندی، حاج محسن زمانی، داود نجاتی، سید مهدی حسینی و ... ادای احترام کنیم.
یادداشت از محمد فتحی میآبادی
انتهای پیام/
اخبار مرتبط
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار