به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران بسیج، در ۲۵ دیماه سال ۱۳۴۶ محسن فلکی در شهر تهران خیابان قزوین محله دوراه قپان در خانواده ای مذهبی به عنوان پنجمین فرزند خانواده بدنیا آمد . بعد از تولد محسن، ۳ فرزند دیگر به جمع خانواده اضافه گردید. پدرش کارگر رسمی کارخانه سیمان تهران ومادرش خانه دار بود.
همانند سایر بچه های محل در محیط خانواده شلوغ وپر جمعیت بزرگ شد، در سن ۷ سالگی عازم مدرسه شد. دبستان را در سال ۱۳۵۷ تمام کرد وبه مدرسه راهنمایی رفت.
در اوایل سال ۱۳۵۹ درس ومدرسه را در مقطع راهنمایی رها کرد و برای کمک به معیشت خانواده پرجمعیت، مشغول کار در کارگاه خیاطی در بازار شد. در کنارکار پیراهن دوزی، عضو بسیج مسجد باب الحوائج محل شد و شبها در بسیج به فعالیت و کمک برادران بسیج مشغول بود.
محسن در سن نوجوانی، پرتلاش بشاش شاداب خوش رو و بسیار مهربان واجتماعی واهل معرفت و مذهبی بود.
عاشق خانواده ، باادب وبه پدر ومادر بسیار محترمانه رفتار می کرد و در امور منزل کمک حال خانواده بود
با شروع جنگ تحمیلی و اوج گرفتن عملیاتها و شهادت تعدادی از برادران بسیج محل ودوستانش ،به دلیل روحیه جهادی و انقلابی که داشت وبه منظور پاسداری وحفاظت از انقلاب اسلامی و پاسخ به ندای رهبر وامام جامعه حضرت امام خمینی (ره) جهت دفع تجاوز دشمن بعثی ، مشتاق به رفتن جبهه بود . لیکن جهت اعزام به جبهه به دلیل پائین بون سن ونرسیدن به سن قانونی هجده سال ، می بایست اجازه کتبی از پدر را داشته باشد.
پدر به دلیل حضور دو برادر بزرگتر ایشان در جبهه ، تمایلی به حضور نفر سوم در جبهه نداشت و با اعزام محسن به جبهه با توجه به سنپائین محسن مخالف بود .
محسن علی رقم اینکه شانزده سال بیشتر نداشت لیکن به دلیل باور های دینی وتعلق خاطر به انقلاب واسلام که از آموزه های خانوادگی وحضور در کلاس های اعتقادی مسجد وبسیج آموخته بود ، بسیار در تکاپو وتلاش بود تا به جبهه اعزام و از این مملکت اسلامی در برابر تجاوز دشمن بعثی دفاع ودِین خود به اسلام وانقلاب را ادا کند.
هنگامیکه برادر بزرگش که عضو سپاه ودر جبهه مشغول بود در اوایل زمستان ۱۳۶۱ برای مرخصی به تهران امده بود با اسرار فراوان جهت پادرمیانی ایشان ، اجازه کتبی از پدر و مادرش جهت اعزام به جبهه را گرفت .
قضیه درخواست از برادر وپادرمیانی ایشان وموافقت پدر و مادر و مطالبی که در این مقطع بین پدر ومادر و محمد ردو بدل شد و خوشحالی زاید الوصف محسن بعد از اجازه پدر ومادر، داستان مفصل و جالبی دارد که دراین مقال فرصت نقل نیست
در اواسط زمستان سال ۱۳۶۱ وبعد از مراحل ثبت نام و گزینش و تحقیقات در بسیج ، جهت آموزش به پادگان امام حسین (ع) اعزام ویکماه دوره آموزش سخت ونفس گیر را در آن پادگان که به قول خودش کارخانه آدم سازی بود گذراند.
بعد از گذراندن دوره آموزش یک ماهه ، در آخرین روز های اسفند همان سال به اتفاق هم اموزشی هایش که چند تن از دوستان هم محلی هم در جمعشان بود از طریق راه آهن عازم جبهه های حق علیه باطل در جنوب کشور شد .
شهید محسن فلکی پس از اعزام به منطقه جنوب در پادگان دوکوهه در جمع رزمندگان لشکر محمد رسول الله(ص) ودر گردان خیبر به فرماندهی برادر، امینی که بعدها شهید شد در گروهان خندق سازماندهی می شود.
ایشان در گردان خیبر گروهان خندق به عنوان نیروی تیر انداز و تک ور در گروهان سازماندهی شد.
با توجه به نزدیک بودن عملیات که بعدا مشخص شد عملیات والفجر یک می باشد، شهید محسن و سایر دوستانش در گردان ، در قالب نیروهای رزمی پیاده ، در پادگان دوکوهه وبیابانهای اطراف ، مشغول تمرینات و اموزش های سخت شبانه روزی قبل از عملیات می شوند.
شهید محسن، در قالب نیروی تک ور ، به اتفاق سایر رزمندگان لشکر محمد رسول الله (ص)، جهت حضور در عملیات والفجر یک، عازم فکه در منطقه عمومی عین خوش می شوند.
لشکر محمد رسول الله(ص) در این عملیات ودر همان شب اول، به عنوان لشکر خط شکن وارد شده و در نبردی سخت و نابرابر در مقابل دشمن بعثی تا دندان مسلح، در زیر حجم انبوهی از آتش و بمباران شدید دشمن، با رشادت وشجاعت، ضمن شکستن خطوط دفاعی دشمن و پیشروی در داخل خاک عراق ، مناطقی را از دشمن بعثی فتح می نماید
گردان خیبر در همان روز های اول وارد عمل شده و زیر اتش شدید دشمن ودر جنگی سخت و نزدیک با دشمن در منطقه ابو غُرِیب مستقر می شوند.
شهید محسن که با روحیه جهادی وامادگی کامل در این نبرد حضور داشته ، شجاعانه ودلیرانه درمقابل نیروهای بعثی که سرتا پا مسلح واز تمام جهات پشتیبانی می شدند ودر زیر اتش پرحجم وسنگین توپخانه وبمباران هواپیماهای عراقی، در خط مقدم نبرد ایستادگی نموده ودر عین رشادت وشجاعت و در شرایط بسیار سخت وطاقت فرسا ، به رزم خود ادامه می دهد.
شهید محسن در صبح روز جمعه ۲۶ فروردین، در ارتفاع ۱۴۲، که داخل کانال یکمتری به مقابله با پاتک سنگین مزدوران صدام بوده براثر اصابت ترکش خمپاره ۶۰ دشمن که در یک قدمی سنگرش داخل کانال اصابت می کند، از ناحیه سر و پهلو مورد اثابت ترکش و خونریزی شدید قرار می گیرد و درهمان سنگر باقلبی آکنده از عشق وایمان به اسلام وانقلاب ودر لباس مقدس وپرافتخار بسیجی ندای حق را لبیک گفته و آسمانی شده و به شهادت می رسد.
با توجه به شرایط منطقه و درگیری نزدیک وحجم سنگین اتش دشمن، امکان انتقال پیکر شهید به عقب میسر نمی شود و پیکر مطهر با تعداد دیگری از شهدای گردان در همان منطقه و داخل کانال باقی می ماند.
از پیکر شهید محسن فلکی، فقط دو قطعه عکس که دقایقی بعد از شهادتش توسط دوستانش گرفته می شود باقی مانده است.
روحش شاد و یاد و خاطره جاویدانش گرامی باد.
انتهای خبر/