به گزارش خبرگزاری بسیج گیلان، هما اکبری_از چند هفته پیش در لابه لای خبرهای استانی که بعضاً اختصاصی اقشار هم بود، خبر از برپایی مواکب می آمد اما خب چیز عجیبی نبود چرا که چند سال با شور اربعینی در کربلای معلی، ایران نیز با عنوان «جاماندگان »در تلاش برای صحنه سازی است.
همچنان خبر پشت خبر با موضوع برپایی مواکب در رشت ، نه یکی ، نه ۲تا و..... خبر آمد بیش از ۳۰ موکب در مسیر پیاده روی جاماندگان قراراست برپا شود .
در ادامه هریک از موکب داران تشریح از برنامه های خود را در نوع خدمت رسانی ارائه می کردند که بازهم چیز عجیبی نبود .
آنچه میتوان گفت، دراین مواکب آنچه ویژه به چشم می آمد و در واقع رسالت تبیینی نهضت امام حسین (ع) بود «موکب رسانه ای استان گیلان» از سوی سازمان بسیج رسانه استان بود که قرار شد برپا شود.
هرجا که عنوان رسانه است به خودی خود، جمیع خبرنگاران خود را میزبان می دانند و صاحب مجلس ...... اما باید می دیدم که آیا دعوت هستم یا خیر ،چند روزی گذشت خیلی اتفاقی پیامی در راستای دعوت به حضور با مضمون بدرقه خبرنگاران اعزامی به کربلا معلی در گروه رسانه ای منتشر شد ، راستش نیاز به دعوت هم نبود برای هر جامانده ای این حق است که التماس دعا از زائران داشته باشد و دنبال هر فرصت ، چه فرصتی از این ناب تر که از هم صنفان خود التماس دعا داشته باشم چرا که آنها را نزدیک تر به خود می دیدم نه از لحاظ جسمی ، اخلاق و روحیات بلکه به دلیل فعالیت مشترک و درکی که از همکار بودن با هم داشتیم .
زمان اعزام سر ظهر بود همراه با نماز ظهر و عصر ، این شوق و ذوق برای شخصی که لیاقت حضور نداشته طبیعی بود با پای جسم که نه با پای دل که بال پروازی شده بود، به سمت رشت راهی شدم...
چه حس غروری ، چه شوق عجیب و دروغ نگفته باشم چه حس حسادتی ایجاد شده بود ، اما بغضی نداشتم ، نمی دانم چرا ...
با خود می گفتم ؛آقا همینکه تا این مکان مقدس آمده ام شکر، همینکه چند زائر را باهم می بینم و از تک تک التماس دعا برای کسب روزی زیارت می طلبم شکر
من و دوستم که او نیز مانند من عنوان «جامانده» گرفته بود با هریک از زائران چنان همراه شده بودیم که به اشتباه عنوان زائر گرفتیم ، بطوری که عکس ما به اشتباه در کنار زائران و خبرنگاران اعزامی بود ، و ما از این اشتباه بصورت پنهانی احساس شور ، شوق و غرور داشتیم .
مراسم اعزام تمام شد و هریک راهی به سمتی اما مثل همیشه بسیج رسانه استان گیلان برنامه ای را تدارک دیده بود و در خواست همراهی داشت ، من و یکی دیگر از همکاران سوار ماشینش شدیم و رفتیم برای یک نشست و گفتگو ، فقط می دانستم که یک نشست است برای برنامه ای ، بین راه متوجه شدم که قراراست برنامه ای ویژه اربعین برگزارشود ، زیاد دل ندادم چون قراربود روز اربعین درشهر خودم باشم،
رفتیم به محل برگزاری نشست، در نشست درباره موکب رسانهای بحث و گفتگو میشد به طوری که متوجه شدم زمان برنامه با زمان مراسم شهرستانی در تداخل است،
کمی که بیشتر در خصوص موکب رسانهای صحبت شد مشتاقتر از زمان بدرقه خبرنگاران شدم، صحبتهایی شد و تصمیماتی گرفته شد.
مثل همیشه سازمان بسیج رسانه استان از اشتیاقمان در همراهی مطلع بود فرصتی نیز برای ما در زمان عصر دیده بود،
جلسه به اتمام رسید اما حس اینکه آیا می توانم خدمت کنم یا نه ، به حس جاماندگی دراین موکب اضافه می کرد.
با خود میگفتم شاید از این موکب نیر جا بمانم تصمیم گرفتم حتی شده اندازه یک قطره خود را به این موکب برسانم رزق خادمی آن هم در موکب رسانه ای دریافت کنم، در تماسی با مسئول مربوطه درخواست همکاری و در واقع خادمی داشتم ،که پذیرفته شد قرار بود شنبه برای برپایی موکب و فضاسازی آن اقدام شود.
خود را به موکبی که ویژه رسانهایها بود رساندم ، در بین بنرهایی با عنوان روایات اربعین در نگاه خبرنگاران، پوستر تصاویر جشنواره ابوذر و حریم رسالت، راویان پیشرفت آنچه که پیش از همه مورد توجه و گویای خادمی مان بود عنوان سردرب این موکب بود،« اربعین رسانه پرقدرت عاشورا است ». این جمله کار موکب و فعالیتی که می خواستیم انجام دهیم را تمام کرده بود.
اربعین چه است که «رسانه ای » برای «قیام عاشورا »باشد!
اما با این عنوان ها و طرح های ابتکاری بسیج رسانه استان غریب نبودیم.
وقت برگشت از محل بر پایی موکب، دوست داشتم فرصتی باشد و در این موکب خدمت داشته باشم ، اما در شهرستان میبایست برای انعکاس برنامه اربعین هم حضور می داشتم ،
آستانه اشرفیه با سابقه ۱۴ ساله میزبان برپایی مراسم اربعین استان گیلان با پخش زنده از شبکه ملی بود.
مراسم اربعین در تمامی شهرها برنامههای مختلف از جمله پیادهروی تجمع و در کنار آن برپایی مواکب و ایستگاههای صلواتی در خدمت به زائران و عزاداران برپا بود
از ساعت ۶:۳۰ دقیقه صبح، به رسم خادمی گزارش به منظور انعکاس مراسم اربعین به بیرون رفتم ،به عنوان رسانهای که خواستم لحظههای ناب را انعکاس دهم (هرچند لحظه لحظههای اربعین ناب است)حس خوشایندی داشتم اما دلم در کربلا بود و پیش خبرنگاران اعزامی کربلای معلی و حتی موکب رسانه گیلان،تصمیم گرفتم چند ساعت در این شهر و سپس به رشت بروم .
در ابتدا فضاسازی شهر که تصاویری زیبا از مراسم اربعین ، شهدا، عالمان و مفاخران شهرستان بود توجهم را جلب کرد گزارشی از آن انعکاس داده شد، سپس در صحن حرم مطهر آقا سید جلال الدین اشرف رفتم که قراربود عزاداران حسینی از سوی هیات پرچمداران ابا عبدالله الحسین علیه السلام به رسم ۱۰ ساله بصرف صبحانه پذیرای شوند، مهمانان کم کم از راه میرسیدند و بعد از زیارت بر روی میزهای موجود در صحن حرم به منظور صرف صبحانه منتطر می نشستند ،در فاصلهای که قرار بود میز چیده شود چنان مبهوت صحن سرای حرم و عشق بازی کبوتران که نوعی عرض ادب به میزبانان بود میشدند،که آنها را از انتظار صبحانه غافل کرده بود .
تصویر و گزارش از پذیرایی به اتمام رسید، بعد از مدتی موکب دیگری که میتوان گفت مفصلترین موکب نیز بود در ابتدای مسیر اصلی ورود عزاداران برپاشده بود ، هر طوری بود خودم را به داخل موکب رساندم فضایی باورنکردنی با گرمای فراوان در هر قسمتی اشخاص؛ کودک، نوجوان، جوان ،مسن و پیر با لباس خادمی با پوشش بهداشتی چنان مشغول خادمی بودند که اصلا متوجه حضورم به عنوان شخص خارج از مجموعه نشدند،گاهی تصور میکردم اصلاً در اینجا نیستند شاید جسمشان آری اما روحشان نه....
وقتی میخواستم گزارشی از آنها بگیرم هر کس سری تکان می داد و سکوت، اما میخواستم بدانم این موکب چه خدماتی ارائه میدهد و به چه نیتی و..... یکی از مسئولین جوان این موکب دقایقی صحبت کرد و گفت این موکب به رسم ۷ ساله اقدام به پذیرایی از عزاداران و زائران حسینی از سرتاسر استان می کند ،
جالب اینجاست که میگفت این موکب بدون کمک از نهاد سازمانی و صرفاً مردمی نه تنها پذیرای یک وعده غذا از ۵۰۰۰ زائر است بلکه با برپایی ایستگاه چای شربت و در ادامه بستنی از زائران عزادار پذیرایی میکند.
مواکب را یک به یک پشت سر نهادم و توانستم با تصویربرداری عشق دلدادگی مردم آستانه اشرفیه را به قدر توان انعکاس دهم، دیگر نزدیک شروع مراسم اربعین و پخش زنده آن از شبکه ملی بود،خودم را به محل برگزاری مراسم رساندم تا چشم کار میکرد،مردم بودند و مردم هنوز خیل جمعیت پیاده از گوشه و اطراف استان به شهرستان وارد نشده بودند با خود میگفتند این شهر این همه عاشق را به یکباره دور هم جمع می کند، این بود که یاد این جمله افتادم که «حسین (ع ) همه را گرد هم آورده است»
تصویربرداری از شکوه حضور مردم از عزاداری با اخلاص، از سوگ نشستن ،لبیک گویی زنان و مردان به پایان نرسید هر گوشهای از شهر به هر نوعی که بود مردم عزادار بودند کم کم به این باور رسیدم که اربعین رسانه پرقدرت عاشوراست، این رابه چشم میدیدم ،مردم تصویرسازی میکردند چه آنهایی که به کربلا رفته و مسیر پیادهروی را طی کرده بودند و چه آنهایی که حسرت به دلشان بود....
به ناگاه به خود آمدم ،به اینکه دوست دارم در موکب رسانه استان گیلان نیز به رسم خادمی حضور داشته باشم ،هرچند دل کندن از مراسم اربعین ممکن نبود اما سنگر دیگری را نیز خواستم تجربه کنم،
به ایستگاه آمدم و خیلی راحت برایم ماشین شد، با خود میگفتم دیگر میرسم حتماً پایان کار موکب است، چشم بر هم زدن خودم را در موکب رسانه ای گیلان دیدم ، یکی از همکاران پای ثابت این موکب از صبح گزارش هایی را بصورت صوتی برای استفاده از دیگر خبرنگاران تهیه می کرد، چهره مهربان و پرتلاش خانم فردی عزیزو همکاران دیگر با استقبال گرمشان مرا به شوق آورد و ذوق بیشتر خادمی را در من زنده میکرد.
هرچند دقایق کوتاه در خدمت این موکب بودم اما احساس غرور داشتم از اینکه فرصتی پیش آمد تا کنار همکارانم این رسالت را دنبال کنم ، بعد از فروکش شدن این ذوق و شوق با خود گفتم من فقط توانستم ۲گزارش تهیه کنم یعنی ارزش دارد،؟!
در هر صورت کار موکب به ظاهر به اتمام رسیده بود موکب را جمع کردیم و در راه منزل تمام فکرم باز با عنوان سر درب موکب مشغول بود که «اربعین رسانه پرقدرت عاشوراست»
روز اربعین در حال اتمام بود، از دوستان خبرنگار گیلانی همچون سال گذشته گزارشی اسال نمیشد، و من خود را در اینکه در این امر ضعیف بودم سرزنش میکردم
ساعت از ۲/۳۰ گذشته بود که همکارم طی تماسی گفت صوتهایی از گزارشهای امروز در دستش است میتوانم کمک کنم تا پیاده و سریع انعکاس دهیم؟! ، باورم نمیشد یعنی من این فرصت و این لیاقت را برای خدمت به عنوان رسانه اربعین دارم.
چنان ذوق داشتم که بدون توجه به زمان و مکان قبول کردم ، از همان ساعت هنوز به خانه نرسیده تا ساعت ۴ صوتها را یک به یک پیاده کردم در لابلای آن چندین گزارش نیز از شهرستانهای مختلف در کانال استانی منعکس داده شد.
ساعت ۹ شب بود که طی تماسی درخواست مصاحبه شد، باز این جمله یادم آمد « اربعین رسانه پر قدرت عاشورا »
از ساعت ۶ صبح تا ساعت ۶ عصر فردای اربعین یکسره مشغول ارائه گزارش در راستای شعائر اسلامی، ترویج فرهنگ عاشورایی، تبیین نهضت امام حسین (ع)و رسالت زینب (س) شدم و خدا را واسطه قرار دادم تا این قدم های کوچکم پای رکاپ سیدالشهدا نوشته شود...