فرمانده انور
با خانم انور زرین قلم، این بانوی خیر چند سال پیش وقتی برای گزارش به مسجد و پایگاهش رفته بودم، آشنا شدم، فرماندهی فعال که خستگی نمی شناخت.
انور زرین قلم 28 اسفند 1323 در یک خانواده مذهبی در تبریز چشم به جهان می گشاید، پدرش از معدود افراد باسواد در تبریز بوده است به همین خاطر پیش از رفتن به مکتبخانه و مدرسه سواد را از پدرش می آموزد.
تسلطی که پدر انور به قرآن و تفسیر داشته موجب می شود دخترش از همان کودکی علاقه زیادی به آموختن یافته و در زمینه دینی و قرآنی پیشرفت زیادی کند و در دوران مدرسه از شاگردان بسیار خوب و باهوشی شناخته شده و چون معلمی کاردان، آموخته هایش را به بچه های کوچکتر از خودش در اقوام و همسایه ها آموزش دهد.
پس از طی دوره ابتدایی و تحصیلات متوسطه، با پسری کفاش که دوست دایی اش و ساکن تهران بوده ازدواج می کند ولی به خاطر شرایط جامعه در زمان طاغوت از همسرش می خواهد در تبریز زندگی خود را آغاز کنند که حاصل آن چهار فرزند پسر به نام های سعید، شهید عبدالمجید، وحید و مسعود است.
فرزندانی که دوران کودکی خود را در سایه آموزه های دینی و قرآنی همچون مادرشان پشت سر گذاشتند و همزمان با انقلاب سعید و عبدالمجید زمانی که دوران نوجوانی را سپری می کردند پای منبر آیت الله قاضی حاضر می شدند.
خود انور نیز اعلامیه و نوار سخنرانی های امام خمینی(ره) و روحانیان مورد تایید حضرت امام را پخش کرده و مطالب سخنرانی های آقای قاضی و سخنان ضبط شده امام راحل را به بانوان محله، اقوام و دوستان در خانه به بهانه ای که حکومت حساس نشود، تشریح و واقعیت های جامعه را روشنگری میکرد.
پس از پیروزی انقلاب، در دوران دفاع مقدس نیز پسران انور از همان ابتدای جنگ، در جبهه بودند و او نه تنها مانع نمی شد بلکه تشویق میکرد و می گفت افتخار می کنم بچه هایم فدای کشور و رهبر شوند، عاقبت هم پسرش عبدالمجید شریف زاده 24 اسفند 1363 در عملیات بدر به شهادت می رسد.
انور خودش نیز در زمان جنگ از جمله بانوانی بود که فعالیت های بسیار زیادی در زمینه دوخت و بافت لباس، خرید و بسته بندی مایحتاج رزمندگان در پشت جبهه ها انجام میداد و بانوان را در خانه اش جمع و هر آنچه برای جبهه لازم بود، تهیه میکرد.
علاوه بر کمک به ستاد پشتیبانی جنگ در تهیه اقلام مورد نیاز جبهه، سرکشی و رسیدگی به خانواده های شهدا و جانبازان و کار در بیمارستان هایی که با کمبود پرستار مواجه بودند از دیگر فعالیت های انور بود.
پس از پایان جنگ انور بی کار ننشست و پایان جنگ آغاز فعالیت های دیگری برای او بود و تا آخرین لحظه عمر با برکتش که 18 تیر 1402 چشم از دنیا فرو بست، در مسجد و پایگاه محل فعالیت خود به یاری نیازمندان شتافت.
فرمانده خیر پایگاه شهید شریف زاده که عنوان پایگاهش به نام پسر شهیدش بود با تهیه سبد غذایی، اهدای جهیزیه و تهیه پوشاک و دیگر کمک های نقدی و غیر نقدی در شهرک یاغچیان تبریز گره گشایی می کرد به طوری که اهدای 14 سری جهیزیه هر سال همزمان با میلاد کریم اهل بیت(ع) امام حسن مجتبی(ع) در ماه رمضان از نمونه های درخشان کمک های این بانوی خیر بود.