به گزارش خبرگزاری بسیج، مسعود اسداللهی، امروز در دوره دانشافزایی و توانمندسازی اساتید بسیجی جهادگر تبیین(گفتمان انقلاب اسلامی؛ بایدها و نبایدها) که در مشهد مقدس درحال برگزاری است، در مورد جنگ اخیر و عملیات "طوفان القصی" اظهار داشت: این عملیات از عظمت بسیاری برخوردار بود، اما اکنون مسأله اصلی جنگی است که اسرائیل پس از این عملیات به فلسطینیان تحمیل کرده است.
پژوهشگر ارشد مسائل منطقهای ادامه داد: طبق آمار رسمی، تاکنون نزدیک به 40 هزار نفر شهید و 100 هزار نفر مجروح ثبت شدهاند. برخی افراد معتقدند که این اعداد بیشتر از اینهاست و حتی برخی اجساد زیر آوار باقی ماندهاند که باید پس از جنگ با تجهیزات خاصی آواربرداری شوند.
اسداللهی با اشاره به موشکهای مقاومت فلسطینی، افزود: موشکهای مقاومت نسبت به گذشته بسیار پیشرفت کردهاند، اما قدرت تخریبی آنها قابل مقایسه با بمبهای ویرانگر اسرائیلی نیست. در حال حاضر، 60 درصد از واحدهای مسکونی غزه از بین رفته و 82 درصد از مردم این منطقه آواره شدهاند.
وی با تأکید بر تفاوت معیارهای جنگ کلاسیک و جنگ نامتقارن، تصریح کرد: در جنگ نامتقارن، یک طرف ارتشی بسیار قوی و مجهز دارد و طرف دیگر یک گروه کوچک با امکانات بسیار محدود است. معیارهای پیروزی در این دو نوع جنگ متفاوت است و نمیتوان با معیارهای جنگ کلاسیک به نتیجهگیری در مورد جنگهای نامتقارن پرداخت.
پژوهشگر ارشد مسائل منطقهای با اشاره به چهار نمونه معروف از جنگهای نامتقارن در تاریخ معاصر، از جمله جنگ ویتنام و جنگ افغانستان، بیان کرد: در این جنگها، قدرتهای بزرگ نظامی مانند آمریکا و شوروی با وجود تمامی امکانات و تجهیزات پیشرفته، در مقابل گروههای کوچک و غیرمجهز شکست خوردند. این نمونهها نشان میدهند که در جنگهای نامتقارن، پیروزی تنها بر اساس قدرت نظامی و تلفات محاسبه نمیشود.
اسداللهی در ادامه تحلیل خود از جنگهای نامتقارن به ذکر نمونههای تاریخی دیگری پرداخت و افزود: در جنگ افغانستان، ایالات متحده آمریکا در دهه ۸۰ میلادی برای ایجاد مشکل برای شوروی، موشکهای استینگر را در اختیار مجاهدین افغان قرار داد. این موشکها با هدف سرنگونی هواپیماها و هلیکوپترهای شوروی در ارتفاعات پایین مورد استفاده قرار گرفتند و تاثیراتی نیز داشتند،
وی افزود: اما شکست شوروی در افغانستان به دلیل این سلاح نبود. در واقع، پس از ده سال جنگ و جنایت، ارتش شوروی با ذلت و خواری از افغانستان خارج شد. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که این شکست، تیر خلاص بر اتحاد جماهیر شوروی بود و فروپاشی این ابرقدرت را تسریع کرد.
پژوهشگر ارشد مسائل منطقهای به جنگ لبنان در سال ۱۳۶۱ هجری شمسی اشاره کرد و بیان کرد: دو هفته پس از آزادسازی خرمشهر، اسرائیل حمله گستردهای به لبنان کرد و بخش عمدهای از خاک این کشور، از جمله پایتخت، بیروت را اشغال کرد.
اسداللهی تصریح کرد: اسرائیل مدعی بود که برای مقابله با گروههای فلسطینی که از لبنان به شمال اسرائیل حمله میکردند، این حمله را انجام داده است. اما پس از اشغال، این گروههای فلسطینی مقاومت چندانی نکردند و به تونس منتقل شدند. در آن زمان، حماس و جهاد اسلامی وجود نداشتند و گروههای فلسطینی بیشتر گروههای چپگرا و لائیک بودند. اسرائیل نیز امیدوار بود که پس از مصر، لبنان دومین کشوری باشد که پیمان صلح با اسرائیل امضا کند.
وی ادامه داد: اما تحولی بزرگ رخ داد. جمهوری اسلامی ایران به یاری مردم لبنان، به ویژه شیعیان، شتافت و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با پایهگذاری مقاومت، هسته اولیه حزبالله لبنان را تشکیل داد. این مقاومت هجده سال به مبارزه ادامه داد و در سال ۲۰۰۰ میلادی، ارتش اسرائیل مجبور به عقبنشینی از لبنان شد. تصاویر خروج نیروهای اسرائیلی از مرز لبنان نشاندهنده شکست و ذلت این ارتش بود."
پژوهشگر ارشد مسائل منطقهای به جنگ افغانستان پس از حادثه ۱۱ سپتامبر اشاره کرد و گفت: آمریکا با ادعای مبارزه با القاعده و طالبان، به افغانستان حمله کرد و همراه با ناتو، بیست سال در این کشور حضور داشت. اما در نهایت، دو سال پیش شاهد بودیم که چگونه آمریکا و ناتو با فضاحتی از افغانستان خارج شدند.
وی در پاسخ به این سوال که چرا گروههای کوچک در جنگهای نامتقارن با وجود تحمل تلفات و ویرانیهای زیاد پیروز میشوند، گفت: "راهبرد گروههای کوچک در جنگهای نامتقارن، جنگ فرسایشی است. این گروهها نمیتوانند با یک یا چند عملیات، ارتشهای بزرگ را نابود کنند. بلکه با انجام عملیاتهای چریکی و شهری به صورت مستمر و غیرمتناوب، تلفات انسانی به ارتشهای بزرگ وارد میکنند. این نوع جنگها به مرور زمان قدرت دشمن را تحلیل میبرند."
اسداللهی تاکید کرد: جنگهای نامتقارن با استفاده از تاکتیکهای چریکی و شهری، توانایی ایجاد فرسایش در نیروهای ارتشهای بزرگ را دارند و این استراتژی است که در نهایت منجر به پیروزی این گروههای کوچک میشود.
وی ادامه داد: بسیاری تصور میکنند که جنگ در کوهستانها بسیار سخت بود، اما جنگ در خوزستان به دلیل استفاده از سلاحهای شیمیایی و بمبارانهای سنگین، بسیار دشوارتر بود. در کردستان، دشمن با جنگ چریکی و نامتقارن عمل میکرد که تشخیص دشمن از دوست در آن شرایط بسیار پیچیده بود. در جنگ کلاسیک، دشمن مشخص است، اما در جنگ نامتقارن، شناخت دشمن بسیار دشوارتر است.
پژوهشگر ارشد مسائل منطقهای با اشاره به تجربیات شهید محمد بروجردی، فرمانده سپاه پاسداران در کردستان، ادامه داد: "شهید بروجردی به نیروهای سپاه توصیه میکرد که طوری بجنگند که مردم از صفوف مسلحین جدا شوند و مردم بیگناه کشته نشوند.
او معتقد بود که در این نوع جنگها باید به دقت تشخیص داده شود که چه کسی دشمن است تا مردم بیگناه آسیب نبینند. به مثال دیگری از جنگهای نامتقارن در دهه پنجاه شمسی اشاره کرد و گفت: "عملیات 'زخار' در جنوب عمان در دهه پنجاه شمسی نیز نمونهای از جنگهای نامتقارن بود. در آن زمان، یک گروه چپگرای چریکی با حمایت بلوک شرق، به منظور سرنگونی پادشاه عمان، حمله کردند.
وی ادامه داد: آمریکا که تازه از جنگ ویتنام خارج شده بود، به دلیل فشار افکار عمومی نتوانست مستقیم وارد عمل شود و این ماموریت را به شاه ایران واگذار کرد. ارتش شاهنشاهی ایران به عنوان ژاندارم منطقه وارد عمان شد، اما به دلیل عدم آموزش کافی برای جنگهای نامتقارن، با مشکلات بزرگی مواجه شد."
وی ادامه داد: "در این جنگ، یک تکتیرانداز توانست نیروهای ارتش ایران را به چالش بکشد و روزانه تعدادی از آنها را به قتل برساند. ارتش ایران که برای جنگ کلاسیک آموزش دیده بود، نتوانست با تاکتیکهای جنگ چریکی مقابله کند و نهایتاً مجبور شد با بمباران گسترده مناطق پشت خط درگیری، دشمن را به عقبنشینی وادار کند. این تجربه نشان داد که هیچ ارتش کلاسیکی در جنگ فرسایشی پیروز نخواهد شد و ورود به چنین جنگهایی از پیش محکوم به شکست است.
پژوهشگر ارشد مسائل منطقهای گفت: جنگ فرسایشی به عنوان یکی از پیچیدهترین و دشوارترین انواع جنگها، نشان داده که هیچ ارتش کلاسیکی در آن پیروز نخواهد شد. اسرائیل در جنگهای مختلف، از جمله جنگ 33 روزه با حزبالله لبنان و جنگهای مختلف با غزه، این واقعیت را به خوبی تجربه کرده است.
اسداللهی اضافه کرد: در جنگ نامتقارن، پیروزی نه بر اساس توان نظامی بلکه بر اساس بقا و ادامه مبارزه تعیین میشود. گروههای کوچک مقاومت که پس از یک جنگ ویرانگر همچنان زنده میمانند و به مبارزه ادامه میدهند، پیروز واقعی جنگ هستند. به عنوان مثال، اسرائیل در جنگ 33 روزه با حزبالله لبنان نتوانست حزبالله را نابود کند و در نهایت مجبور به تغییر اهداف خود شد.
وی افزود: تفاوت اساسی بین گروههای مقاومت و گروههای تروریستی است. گروههای مقاومت، پایگاه مردمی وسیعی دارند و از حمایت مردم برخوردارند، در حالی که گروههای تروریستی همچون القاعده و داعش، فاقد این پایگاه مردمی هستند. برای مثال، پس از کشته شدن رهبران القاعده و داعش، هیچ مراسمی برای آنها برگزار نشد، در حالی که تشییع جنازه فرماندهان مقاومت همچون حاج قاسم سلیمانی با حضور گسترده مردم همراه بود.