به گزارش خبرگزاری بسیج از البرز، نسرین ژولای فعال فرهنگی، نویسنده کتاب خاطرات خود به نام الدوز، در یادداشتی اینچنین مینگارد:
به راستی که ابوالفضل زمانش بود، چرا که برای ترویج فرهنگ عاشورایی و دفاع مقدس در مقطعی از زمان و برای حفظ و حریم اسلامی، دست از تعلقات خاطری خود کشید و عازم جبهه شد.
هدفش شهادت بود و تقدیر چیز دیگری برای او رقم زد و بنابر مصلحت برای استمرار و بقا دین اسلام، حضرت علی علیه السلام در برههای از زمان خانه نشین میشود و حسین بن علی در میدان کارزار روز عاشورا که نبرد سختی صورت میگیرد (از صبح تا وقت شرعی نماز) سرش را از تن جدا کردند و تمامی خاندانش را فدای دین اسلام میکند.
به راستی رزمندگان اسلام در یک زمان خاص، درست زمانی که در معرض آزمایش الهی قرار میگیرند، محک زده میشوند و استمرار کربلا امام حسین علیه السلام، در کربلا ایران متبلور میشود.
در گردهمایی که در روز همایش مقاومت دزفول (۴خردادماه در تالار شهید سبحانی برگزار شد)، او را دیدم، با اقتدار و سینهای ستبر در جایگاه ایستاده بود.
با لبخند و با دستی نوازشگر، چهره شهدا را بوسید و وقتی مطلع گشتم که از ناحیه دو پا قطع عضو هستند متحیر شدم.
ابوالفضل آرزوی شهادت داشت و با این شوق و اشتیاق پا به کربلا ایران گذاشت و در چندین عملیات و مبارزاتش دو پایش را به دوست هدیه کرد.
حاضر به مصاحبه نبود، او میگفت: کار برای رضای خدا بوده، ولی من اصرار داشتم، در نهایت پذیرفت.
از سردار پرسیدم، اصالتا اهل کجا هستید؟
در حالی که متواضعان سرش پایین بود، گفت: از استان البرز و اهل اشتهارد هستم؛ ادامه داد، پدرم کشاورز بود و من هم در حین درس خواندن کنار پدرم مشغول کار بودم و بعدها هم در کوره آجرپزی به کار مشغول شدم، در حالی که نگاه نافذش عکس امام را نشانه گرفته بود، ادامه داد: به دلیل دفاع از وطن، ناموس و لبیک به فرمان مقتدایم امام خمینی (ره) سال ۱۳۶۰ به سمت جبهه غرب کشور اعزام شدم.
مدتها آنجا بودم و بعد به جبهه جنوب عملیات بیت المقدس رفتم؛ تک سرفههایی که با صدای خس خس، حاکی از درد سینهاش بود، صحبتش را قطع کرد.
جرعهای آب نوشید، بعدها متوجه شدم که در جبهه هم شیمیایی هم شده است، سرش را با حزن پایین آورد و در حالیکه تسبیح زرد رنگ را در دستش میفشرد، گفت: من به دنبال شهادت بودم، ولی نصیبم نشد.
سوال کردم سردار چه سالی ازدواج کردی؟ تبسمی کرد و گفت: در حالی که از فیض شهادت ناامید شده بودم، به اصرار خانواده سال ۱۳۶۸ با دختر خانومی محجوب و سرشناس که همواره در تمام طول زندگی کنارم بود و مرا در رسیدن به اهدافم یاری میکرد، ازدواج کردم.
سردار ثمره این ازدواج را میگویید؟
جواب داد: بله سه فرزند دارم، اندکی چهره سردار فرحناک شد، با چرخاندن تسبیح زرد رنگ در دستش چند تک سرفه کرد و گفت: به لطف پروردگار سه فرزند هدایت شده و اهل دین دارم، خصوصا خانم دکتر، زهرا جان که نماز شبش هیچگاه ترک نمیشود.
آری وقتی پدر و مادر نقش الگوپذیری در هدایت فرزندان را به نحو صحیح به عهده داشته باشند و اهل بیت علیه السلام را در زندگی خود سرمشق قرار دهند، به طبع فرزندان نیز در مسیر والدینی قرار میگیرند که سرآمد و الگوی آنان هستند.
پرسیدم سردار از زندگیتان راضی هستید؟ جواب داد؛ بله الحمدالله شاکر خدا هستم، چرا که همسری مهربان و دلسوز و فرزندان هدایت شدهای، خداوند به من عنایت کرده است.
پرسیدم سردار صحبت خاصی با مردم دارید؟
سردار ابوالفضل اسلامی جانباز رشید اسلام و رئیس اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان البرز، اینچنین گفت: آرزومندم که در خط ولایت باشید، خون شهدا را پاس بدارید، به خانواده شهدا سر بزنید و آنان را تکریم کنید و همواره در صحنه حضور داشته باشید و از ارزشهای انقلاب، پاسداری کنید.
وی اضافه کرد؛ دفاع از میهن، وطن و حریمها بر همه کس واجب است، جانبازان، انسانهای ایثارگر و جان برکف هستند که طی سالهای جنگ تحمیلی و تجاوز دشمن، در خطوط مقدم جبهه، قهرمانانه سینه خود را در برابر آتش دشمن سپر کرده و از کیان اسلام محافظت و جان و سلامت خود را تقدیم کردند.
آنان ارزشمندترین یادگاریهای دفاع مقدس هستند و در راه حراست از مرزهای سیاسی و جغرافیای جمهوری اسلامی از هیچ تلاشی دریغ نکردند.
شایان ذکر است، همسران این بزرگان هم نقشی بی بدیل در این عرصه داشته اند، آنان پرستارانی هستند که با عشق و محبت و ایثار از جانبازان نگهداری میکنند و با صبر و شکیبایی، در اجر و پاداش این بزرگواران سهیم هستند.
امروزه حفظ فرهنگ جانبازی، تکریم و تجلیل از مقامشان یک ضرورت است و همه اقشار مردم باید قدر ایثار، گذشت و نقش آفرینی این عزیزان را بدانند و آنان را جهت پیشبرد اهدافشان الگو قرار بدهند.