به گزارش روابط عمومی جنبش استادی بسیج ایران، بیست و چهارمین شماره نشریه تحلیلی بصائر ویژه اساتید شبکه ملی قدرت نرم و به همت معاونت بررسی و گفتمانسازی سازمان بسیج اساتید کشور هفته اول مرداد منتشر شد.
بیست و چهارمین شماره از نشریه تحلیلی بصائر با ارائه مقالهای با عنوان "سند راهبردی چین و ایران؛ تجلی راهبرد نگاه به شرق " به تحلیل وقایع روز پرداخته است.
در بخشی از نوشتار این نشریه تحلیلی چنین آمده است:
ایران و چین دو کشور دارای همکاریهای اقتصادی و سیاسی در سطح جهانی و منطقهای هستند. چین بیش از ۱۰درصد اقتصاد جهانی را داراست و به عنوان یکی از کشورهای مهم در عرصه اقتصادی شناخته میشود. تا جایی که بسیاری بر این اعتقادند که چین در آینده به عنوان قطب اقتصادی جهانی شناخته میشود و در سال ۲۰۳۰ به قدرت اول اقتصادی جهان تبدیل میشود.
در کنار این ظرفیتها و استفاده از موقعیت جغرافیایی و قدرت منطقهای ایران، چین همواره نگاه راهبردی به ایران برای ارتقای موقعیت خود در سطح جهانی داشته است. این در حالی است که ایران نیز بنابر وضعیت اقتصادی، سیاسی و نظامی چین، نگاه آینده میتواند راهگشای دو کشور در سطوح مختلف جهانی و منطقهای باشد.
از سوی دیگر این توافق تغییر جهتی کاملاً آشکار از سوی ایران به شرق است. نگاه به شرق، یک نگاه کاملا استراتژیک و برگرفته از یک رویکرد حفظ توازن است؛ توازنی که براساس آن نه نگاه صرف به غرب وجود دارد و نه نگاه صرف به شرق. براساس این راهبرد، ایران باید به سمت و سوی توافقات گستردهتر با کشورهای شرقی برای کاهش تأثیرگذاری تحریمها و افزایش چانهزنی خود در ابعاد مختلف سیاسی و اقتصادی حرکت کند. بر همین مبنا، سند مذکور یک نمونه کامل از ایجاد توازن بینالمللی است.
در واقع، برنامهی همکاریهای جامع با چین مبتنی بر درک تغییرات بینالمللی، بویژه تغییر محور قدرت هژمون از غرب به شرق در آیندهی نزدیک و همچنین، انعطاف راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی در شرایط متحول و البته پیچیده نظام بینالملل است. ضمن اینکه نباید فراموش کرد که حداقل یک دهه است که چین جزو دو شریک تجاری اول جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود.
نکته دیگر اینکه این توافق بیش از آنکه دارای ماهیتی دوجانبه باشد، یک نگاه یا راهبرد کلان چندجانبهای است که در مرحله اول شامل ایران و چین میشود و در مراحل بعد سایر بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را دربرخواهد گرفت. اهمیت راهبردی این توافق منجر به موضعگیری سایر بازیگران رقیب شده است و در این راستا بسیاری تلاش میکنند که این توافق را یک توافق استعماری یا اقماری جلوه دهند. این درحالی است که این توافق فعلاً در حد یک پیشنویس است و ثانیاً، دارای یک عقبه عظیمی از روابط دوجانبه و چندجانبه است که در آینده میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات موجود برای دو کشور در مقابله با یکجانبهگرایی آمریکا باشد.
ثالثا، با رویکرد استقلالخواهانه و عزتطلبانه نظام اسلامی و همچنین روحیه انقلابی مردم ایران و بر اساس مفاد و اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی، به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی رابطه استعماری در خصوص ایران اسلامی مطرح نیست. ضمن اینکه این برنامه هنوز در حد پیشنویس بوده و اگر قرار شد به معاهده و توافقنامه تبدیل شود، قطعا در طی فرایند قانونی شدن در مجلس و شورای نگهبان ایرادی هم از این منظر و ضرورت مراعات حقوق ملت ایران و اصول لازمالرعایه حقوقی داشته باشد، طرح و رفع خواهد شد.
ملاحظات:
۱- یک بحث و دغدغهی مهم در ارتباط با این سند همکاری، پایبندی یا عدمپایبندی چین به تعهداتش در قبال ایران است. هرچند که در نظام بینالملل به هیچ کشوری نمیتوان اعتماد کامل داشت، اما در ارتباط با چین باید گفت که همکاری چین با ایران براساس نیاز متقابل، بویژه باتوجه به موقعیت ویژهی ژئوپلیتیکی ایران و جایگاهی که این کشور در طرح «یک کمربند – یک راه» چین دارد و پتانسیلهای اقتصادی که ایران دارد و براین اساس، بسیار بعید است که چین بخواهد از اجرای تعهداتش در قبال ایران سرباز زند. با این حال ممکن است گفته شود که چین تحت فشار آمریکا ممکن است همانگونه که به قطعنامههای تحریمی ضدایرانی در شورای امنیت رأی داد، در همپیمانی با آمریکا و علیه ایران اقداماتی انجام دهد. این نگرانی همچنان وجود دارد و باید نسبت به آن هوشیار بود و اصطلاحاً تمام تخممرغهای خود را در سبد چین قرار ندهیم. ضمن اینکه باید توجه کرد که چین باتوجه به تمایلات هژمونیکی که دارد، بیمیل هم نیست تا در برخی موضوعات و پروندهها بتدریج در مقابل آمریکا قدرتنمایی کند. کمااینکه هماکنون هم میداند که هرگونه همکاریاش با ایران قطعاً با واکنش آمریکا مواجه خواهد شد.
۲- تجربه یکجانبهگرایی غربمحور در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران حکایت از آن دارد که نوع نگاه به سرمایه و ظرفیتهای خارجی، نگاه مکملی نبوده؛ یعنی سرمایه خارجی را نه به عنوان مکمل ظرفیتهای داخلی، بلکه به عنوان جانشین و جایگزین ظرفیتهای داخلی در نظر گرفتهایم. پیامد این وضعیت، تلاش برای گسترش حوزه مشارکت خارجی در اقتصاد کشور و کمتوجهی به شکوفایی ظرفیتهای داخلی بوده است. این قضیه نباید در نگاه به شرق و در توسعه روابط با کشورهایی چون چین تکرار شود؛ یعنی اگر چین وارد ایران شد، نباید امکانات و ظرفیتهای چینی جایگزین ظرفیتها، نبوغ و ابتکارات ایرانی شود.
۳- توسعه روابط با کشورهایی چون چین، اگرچه ضرورت منافع ملی و تجلی شرقگرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است، اما به هیچ وجه به معنای حذف غرب از قاموس سیاست خارجی کشورمان نیست، بلکه اقدامی برای تعادل و توازن و در عین حال، متنوعسازی گزینههای سیاست خارجی کشورمان میباشد. این موضوع در شرایط به بنبست رسیدن یکجانبهگرایی غربمحور در سیاست خارجی، بسیار حائز اهمیت بوده و در عین ظرفیتسازی خارجی به جای غرب، میتواند به متعادلسازی و واقعبینسازی غربیها در قبال کشورمان هم منجر شود.
۴- اگرچه چین داعیههای هژمونیک و تمایلاتی برای مقابله با هژمونی در حال افول آمریکا دارد، اما چین همواره درصدد میباشد تا این اقدام را بدون جنجال و بدون پرداخت هرگونه هزینهای انجام دهد. جنجالها و هوچیگریها پیرامون این توافق توسط ضدانقلاب و دشمنان خارجی با این هدف صورت میگیرد تا با بزرگنمایی اقدامات چین در همکاری با ایران و علنیسازی این همکاریها، چین را از تبعات هرگونه همکاری با ایران بترسانند. در این شرایط، به طور طبیعی، دامن زدن به جنجالهای رسانهای طرف مقابل، بازی در زمین طراحی شده وی خواهد بود. بنابراین، باید در این زمینه مراقب بود تا در شرایطی آرام و بدون هیاهو، توافق مذکور نهایی شود.