به گزارش خبرگزاری بسیج از نهاوند، معلم شهید «محمود رضا شیراوند» فرزند عربعلی دوم خرداد ماه سال 1334 در خانوادهای اهل ایمان و ایثار در شهرستان نهاوند چشم به جهان گشود.
دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را با ارشاد عاشقان اهل بیت(ع) نهاوند گذراند. اخلاقی نیکو و پسندیده داشت و همیشه به تلاوت قرآن و تفکر در آن میپرداخت. انس عجیبی با دعا و مناجات داشت. آشنایی با حاج محمد طالبیان و گروه انقلابی ابوذر او را به سمت مبارزه با رژیم ستم شاهی کشاند .
پخش اعلامیههای امام(ره)، شهید مطهری و آیتالله حیدری و بیانیههای انقلابی از فعالیتهای سیاسی وی بود. به دنبال این فعالیتها ساواک برای دستگیری وی اقدام کرد و برای فرار از دست ساواک به روستا عزیمت کرد. پس از دستگیری توسط دستگاه امنیتی رژیم در زندان شکنجههای زیادی را تحمل کرد به طوری که وقتی او را با قنداق اسلحه میزدند ذکر خدا میگفت و فریاد میزد «جانم فدای آقای خمینی».
بعد از انقلاب نیز به فعالیتهای خود شدت بخشید؛ او سعی میکرد آنچه را از اسلام فهمیده بود به منصه عمل برساند. یاور افراد مستمند و محروم بود و به دیدار افراد نیازمند میشتافت.
وی در زمان جنگ تحمیلی 28 بار به جبهه اعزام شد و سمتهای مختلفی بر عهده داشت، از جمله فرماندهی گروهان ویژه خط شکن در عملیاتهایی چون کربلای 4 و 5 و والفجر 5 و 8؛ او شهادت را فوز عظیم میپنداشت که نصیب هرکس نمی شود و در آخرین اعزام دست به دعا برداشت و ملتمسانه گفت: «ای آقایم! صاحب الزمان (عج) اگر این بار شهید نشوم دیگر به جبهه قدم نمیگذارم» و سرانجام در تاریخ دوم شهریور ماه سال 1365 در جزیره مجنون به فیض شهادت نائل آمد.
همرزم ایشان علی چگنی که در آن زمان در گردان حضرت علی اکبر(ع)، بسیجی بود، میگوید «شهید شیراوند روحیهبخش همه نیروها بود و با تجربه و کاردانی خود، ضربات سهمگینی بر دشمن وارد کرد».
دیگر همرزم وی آزاده گرانقدر حاج اسدالله شهبازی در مورد نحوه شهادت او میگوید: هنگامی که نیروهای عراق جزیره مجنون را با آتش سنگین توپخانه تحت فشار قرار دادند، محمودرضا با مشاهده شهادت و مجروح شدن یاران با آنکه خیلی خسته بود آر پی جی را برداشت و به شکار تیربارهای دشمن رفت و دو تا از تیربارها را از کار انداخت و هنگامی که به سوی یومی حرکت میکرد به آرزوی دیرینه خود رسید و در آغوش آقایش صاحب الزمان(عج) آرام گرفت و پیکر این شهید گرانقدر پس از سالها غربت به وطن بازگشت و در بهشت زهرای نهاوند آرام گرفت.
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد
کز می جام شهادت، همه مدهوشانند
نامشان زمزمهی نیمه شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند
انتهای پیام/