ندیدمت ، که بگویم: چقدر زیبائی
نیامدی که ببینم ، شبیه زهرائی
برای دیدن رویت ،ز خواب برخیزم
نوید آمدنت ، کی دهد، دل آرائی
دلم هوای تو دارد ، بیا که دلتنگم
تو خویش آگهی از راه و رسم شیدائی
نظر بلند تراز تو ، نمی شود پیدا
بگویمت: تو همیشه ، عزیز دلهائی
غزل برای سرودن ، بهانه می خواهد
و تو بهانه ی الهام این غزل هائی
ندیده، عاشق چشم خمار تو شده ام
دلم شکست، بگو: پس چرا نمی آئی؟
تو از قبیله ی نیکان روزگارانی
تو از قبیله ی عشقی، امیر تقوائی
دلم خوش است، توهستی، به زیر بیرق تو
کشیده ام نفس و، زنده ام اهورائی
بیا قسم دهمت ، جان مادرت
زهرا
بیا بیا ، که ببینم ، چقدر زیبا ئی
پس از تشکیل قرارگاه ویژه در دادسرای تهران:
شورای عالی امنیت ملی: