۱۸ / تير / ۱۴۰۴ - 09 July 2025
20:00
کد خبر : 8619148
۲۲:۳۷

۱۳۹۴/۱۰/۲۰
گذري بر مجاهدت‌هاي سردار شهيد احمد كاظمي به مناسبت 19 دي سالروز شهادتش؛

آرزوي شهادت در دل او شعله مي‌كشيد

سردار سرلشكر پاسدار شهيد احمد كاظمي در دوم مرداد سال 1338 در نجف‌آباد اصفهان در كوچه ملاصدرا در خانواده‌اي مذهبي به‌ دنيا آمد.

به گزارش خبرگزاری بسیج گلستان ؛دوران تحصيل را در مدرسه دهقان گذراند و سال1358 موفق به اخذ ديپلم ماشين‌آلات كشاورزي از هنرستان دكتر شريعتي شد. با آغاز جرقه‌هاي انقلاب اسلامي‌ دوشادوش ملت به مبارزه عليه رژيم ستمشاهي پرداخت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به اتفاق شهيد محمد منتظري، شهيد غلامرضا صالحي و شهيد غلامرضا يزداني در دي ماه سال1358 راهي سوريه شد و تا زمان شهادتش در 19 دي‌ماه 1384 هرگز رخت رزم را از تن خارج نكرد. به مناسبت سالگرد شهادت او، ‌گذري بر زندگي و مجاهدت‌هاي اين سردار بي‌بديل نظام اسلامي خواهيم داشت.

حضور در لبنان

سردار شهيد سرلشكر پاسدار «احمد كاظمي» در سن ۱۸سالگي، پس از تحصيلات دوره دبيرستان در صف مبارزين و جبهه‌هاي جنوب لبنان حضور پيدا كرد و مبارزه با استكبار و اشغالگران را آغاز نمود. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي‌جزو اولين كساني بود كه به سپاه پاسداران پيوسته و از فرماندهان شجاع، پر انرژي، مدير و خلاق بود كه در مبارزه با عناصر ضد انقلاب در كردستان نقش فعالي داشت. شهيد كاظمي‌، با شروع جنگ تحميلي، با يك گروه ۵۰ نفره در جبهه‌هاي آبادان حضور يافت و مبارزه را با دشمن متجاوز آغاز كرد. وي از همان اول فرماندهي يكي از جبهه‌هاي آبادان را برعهده گرفت و در عمليات حصر آبادان و در يكي از محورهاي عمليات مسئوليت مهمي‌ برعهده داشت.

نقش شهيد كاظمي در جنگ

با شروع جنگ تحميلي ـ به‌رغم مجروحيتي كه احمد كاظمي در يكي از جنگ‌هايي كه با عناصر ضد‌انقلاب در كردستان داشت و هنوز با عصا راه مي‌رفت ـ با اصرار زياد خودش به همراه گروه شهيد غلامرضا محمدي به پادگان گلف اهواز رفت تا در نصاره، نقطه‌اي نزديك آبادان به دوستانش بپيوندد. تجربيات آموزش چريكي در پادگان حموريه سوريه و جنگ كردستان برايش خيلي ارزشمند بود و در جبهه جديد جنگ در محور فارسياد و دارخوين به كمكش آمد به‌طوري كه نيروهاي مردمي به‌صورت خودكار فرماندهي او را پذيرفتند و احمد نخستين دوره فرماندهي بر نيروهاي مردمي را در جبهه فارسياد تجربه كرد.

فتح المبين

شهيد كاظمي در سوم آذر ماه 1360 با استفاده از دوستان همرزم خود و امكانات به‌دست آمده از دشمن در عمليات ثامن‌الائمه، در 22 سالگي يك تيپ قدرتمند را به نام تيپ 8 نجف اشرف تشكيل داد و با استقرار در شهر شوش، يكي از مهم‌ترين محورهاي عملياتي را عهده‌دار شد و مقدمات مهم‌ترين عمليات جنگ كه بعداً از سوي امام (ره) فتح‌المبين نام گرفت را فراهم كرد. در ساعت 12 اولين نيمه شب 1360 از طريق ارتفاعات برغازه به دشمن حمله شديد و غافلگير كننده‌اي نمود و در حالي كه در تمامي جبهه‌ها دشمن به شدت مقاومت مي‌كرد و عمليات با بن‌بست مواجه شده بود و پاتك‌هاي شديد دشمن براي باز پس‌گيري مناطق از دست رفته ادامه داشت، با دور زدن تمامي جبهه (كه شگرد خاص او بود) و راهكاري بي‌نظير از طريق تنگه رقابيه و ورود به عقبه جبهه دشمن آخرين ضربات خود را وارد نمود و دشمن را در جبهه‌اي به وسعت 3 هزار و 500 كيلومتر مربع وادار به شكست نمود. بعد از آن نام احمد آوازه جبهه خودي و دشمن گرديد.

فاتح خرمشهر

يك هفته پس از عمليات فتح‌‌المبين، او بدون وقفه و استراحت وارد دارخوين شد و مقدمات عمليات آزادسازي خرمشهر را ـ كه بيت‌المقدس نام گرفت ـ فراهم كرد. او يكي از طولاني‌ترين و سخت‌ترين محور‌ها را عهده‌دار شد و چهار روز پس از عمليات فتح‌‌المبين در نيمه‌هاي شب، در حالي كه دشمن در خواب عميق فرو رفته بود، به آرامي از رودخانه پرخروش كارون گذشت و بانفوذ به عمق 20 كيلومتري خط دشمن، خود را به جاده استراتژيك اهواز‌ ـ خرمشهر رساند. در حالي كه هنوز واحدهاي دشمن در خطوط اوليه و در نزديك رودخانه كارون بودند، در كنار جاده جنگ تن به تن رخ داد. فرماندهان دشمن كه متحير از اين پيشروي بودند در حالي كه صدام و جوخه‌هاي اعدام پشت آنها ايستاده بود، بار‌ها به نيروهاي احمد حمله كردند اما همه اين تلاش‌ها ناكام ماند و او با تثبيت جاده آسفالت، حملات بعدي خود را به ‌خرمشهر آغاز كرد، در حالي كه خود و ديگر همرزمانش به شدت زخمي بودند.

او در شرايطي بسيار سخت و نابرابر با دشمن با قبول يكي از به‌ياد ماندني‌ترين تصميمات در حالي‌كه همه از آزادي شهر خرمشهر نااميد بودند به‌صورت استشهادي به‌اتفاق شهيد خرازي (فرمانده لشكر 14 امام حسين) به انبوه دشمن در خرمشهر حمله كرد و از روش منحصر به فرد خود كه دور زدن دشمن بود استفاده كرد و شهر خرمشهر را با هزاران نفر از نيروهاي دشمن به محاصره خود درآورد و لحظاتي بعد از آن بيش از 15هزار نفر از نيروهاي دشمن با زيرپوش‌هاي سفيد خود را تسليم او كردند و صداي بانگ ‌الله‌اكبر در شهر خرمشهر طنين‌افكن شد، اما هرگز كسي ندانست كه احمد به همراه حسين، فاتح اصلي خرمشهر بود و او هيچ‌گاه حاضر نشد به اين عمل اعتراف كند.

عمليات خيبر و بدر

شهيد احمد كاظمي در عمليات خيبر و بدر به اتفاق رفيق شفيق خود مهدي باكري كه به‌شدت به او عشق مي‌ورزيد يكي از متهورانه‌ترين صحنه‌هاي جنگ را به نمايش گذاشت و در نيمه‌هاي شب با هلي برد به روي جزاير مجنون در عمق هور‌العظيم- كه خود و شهيد باكري در نخستين فرود در آن شركت داشتند- در طول يك شب دو جزيره بسيار مهم نفتي را به‌نام جزيره مجنون شمالي و جنوبي از تصرف دشمن خارج و از آن عبور نمودند و در شمال شرق بصره ضربات سنگيني به دشمن وارد كردند.

در همين عمليات، يكي از انگشتان احمد بر اثر اصابت تركش قطع شد. ايشان با وجود درد شديد جهت جلوگيري از عفونت، محل زخم انگشت را در آب و نمكي كه از سنگر عراقي‌ها آورده بودند قرار مي‌داد ولي حاضر به ترك جبهه نبود.

در عمليات بدر مهدي باكري آهنگ رفتن كرد و با شهادتش احمد را در حسرتي جانسوز فرو برد. با شهادت باكري احمد به‌شدت ناراحت بود. احمد حاضر نبود دوست صميمي خود را كه حالا جنازه مطهر او در دست دشمن بود تنها بگذارد. اما با اصرار شديد، احمد با چشماني مالامال از اشك سوار قايق شد و به عقب برگشت، اما او از شدت دوري مهدي مريض شد و مدتي در سنگر در بستر بيماري افتاد. خروش و شدت عمل او در جنگ و عدم‌فرصت به دشمن در تاريكي‌هاي شب و صحنه نبرد در كنار اين روح لطيف همه را متعجب مي‌ساخت.

فرمانده برجسته جنگ

در آذر ماه سال1364 او يكي از برجسته‌ترين فرماندهان شناخته شده جنگ در سطح كشور بود. حاج احمد در نزديك‌ترين مناطق به خطوط دشمن حمام آب گرم براي رزمنده‌ها فراهم مي‌كرد. بهترين غذا را در خط مقدم خطوط فرماندهي‌‌اش براي بچه‌هاي لشكر تهيه مي‌ديد؛ تئوري‌‌اش اين بود چلوكباب در خط مقدم و ساچمه‌پلو در عقب جبهه. در لشكر احمد نظم حرف اول را مي‌زد طوري كه بارها سپهبد شهيد صياد شيرازي نظم و نگهداري تجهيزات را در لشكر 8 نجف بي‌نظير و به‌عنوان الگو مطرح مي‌كرد.

محسن رضايي، فرمانده وقت سپاه مي‌گويد: ما در حقيقت چهار لشكر داشتيم كه اينها وقتي هر جا وارد مي‌شدند، هيچ خطي در مقابلشان قدرت مقاومت نداشت؛ حاج‌همت و لشكر 27 محمد رسول الله (ص)، حسين خرازي و لشكر 14 امام حسين (ع)، مهدي باكري و لشكر 31 عاشورا و احمد كاظمي و لشكر 8 نجف كه در هر كجا وارد مي‌شدند، بدون استثنا با موفقيت همراه بود. دو تن از فرماندهان عراقي كه اسير شده بودند، مي‌گفتند وقتي نام احمد كاظمي، حسين خرازي و مهدي باكري مي‌آمد ما بر انداممان لرزه مي‌افتاد و دعا مي‌كرديم ما روبه‌روي اين لشكر‌ها نباشيم چون مطمئن بوديم اينها مي‌آمدند و مي‌زدند و هيچ كس جلودارشان نبود. احمد مردي پر قدرت و با اراده بود، فرد طراحي بود و تاكتيك را خوب مي‌فهميد.

نقش شهيد كاظمي پس از جنگ

پس از جنگ، احمد كاظمي كارشناسي خود را در رشته جغرافيا و كارشناسي ارشد را در رشته مديريت دفاعي گذراند و موفق شد دانشجوي دكتري در رشته دفاع ملي گردد. در سال1379 با حكم فرمانده كل قوا به‌مدت پنج سال به‌عنوان فرمانده نيروي هوايي سپاه منصوب شد. در اين مقطع براي نخستين بار نيروي هوايي سپاه را مجهز به هواپيماي جنگنده سوخو 24 كرد و سازمان هليكوپتري را با خريد هليكوپترهاي ام.‌اي 17 سازماندهي كرد و حتي موفق به ساخت هلیكوپتري شد كه امروز در سطح ملي مورد توجه واقع شده است.

حضور در خطوط مرزي شمال غرب ايران

سردار كاظمي در سال 1372با حضور در منطقه شمال غرب كشور به عنوان فرمانده منطقه شمال غرب حكم فرماندهي را از دست مقام معظم رهبري دريافت كرد. سال 1372 با بروز مجدد ناامني‌ها در كردستان و علاج چنين بحراني و كمك به مردمي كه در تنگناهاي ناامني گروه‌هاي ضد انقلاب بودند مقام معظم رهبري حكم فرماندهي قرارگاه حمزه سيد‌الشهدا (ع) را به ايشان ابلاغ كردند تا هيبت، شجاعت و فرماندهي مقتدرانه او ريشه ظلم و ستم را در منطقه بخشكاند. رفتن او همه را خوشحال كرد. حدود دو سال پس از حضور در قرارگاه حمزه، واحدهاي زبده خود را به دنبال دشمن در عمق حدود 120 كيلومتري خاك عراق فرستاد و موفق شد با محاصره دشمن، گروه‌هاي مسلح را وادار نمايدكه طي توافقنامه‌اي بپذيرند كه دست از عمليات مسلحانه و ناامن كردن فضاي زندگي مردم كرد و آذري‌ها بردارند و او توانست با آن نبوغ ذاتي‌اش امنيت را به كردستان بازگرداند. تا سال‌ها بعد اثرات اين اقدام شجاعانه احمد در منطقه باقي ماند و مردم منطقه از آن به نام «طرح سردار كاظمي»ياد مي‌كردند. مقام معظم رهبري در همان دوران مسئوليت سردار كاظمي‌ در استان آذربايجان غربي و كردستان حضور پيدا كردند و از برقراري امنيت منطقه توسط سردار كاظمي تقدير به عمل آوردند.

 فرماندهي نيروي هوايي سپاه پاسداران

در 8 تير 1379حكم فرماندهي نيروي هوايي سپاه را از رهبر معظم انقلاب دريافت كرد و نيروي هوايي را از نظر سازمان، ساختار و سازماندهي و سازمان موشكي ارتقا داد.

پيشرفت در سيستم موشكي سپاه

نقش قابل توجه او در پيشرفت سيستم موشكي سپاه بود. براي موشك شهاب 3 با بردهاي گوناگون شبانه‌روز وقت گذاشت تا به ثمر رسيد. مدت مأموريت احمد در نيروي هوايي به شش سال و نيم رسيد. احمد كاظمي به‌علت جراحت‌هاي زياد در طول دوران دفاع مقدس به 55درصد جانبازي نائل شد و به جهت رشادت‌ها و توانمندي‌ها خود از دست مقام معظم رهبري سه مدال فتح و شجاعت را به افتخارات خود افزود. سال1384 حاج احمد با حكم مقام معظم رهبري فرمانده نيروي زميني سپاه شد.

نقش شهيد كاظمي در زلزله بم

در دوران مأموريتش در نيروي هوايي حادثه اسفناك زلزله بم پيش آمد. حاج احمد به محض خبردار شدن جزو اولين كساني بود كه خود را به فرودگاه بم رساند و تا آخرين روزها در آنجا حضور داشت. تمام امكانات نيروي هوايي سپاه و كشور را در جهت كمك به مردم زلزله‌زده مهيا كرد.

در اين زمينه سرلشكر رحيم صفوي مي‌گويد: در زلزله بم در ساعت‌هاي اول، شهيد كاظمي به عنوان فرمانده نيروي هوايي تمام ناوگان خودش را براي نجات مردم بم بسيج كرد، خودش هم فرودگاه بم را آماده كرد، هر 13 دقيقه يك هواپيما و يك هليكوپتر چه در شب و چه در روز پرواز مي‌كرد، 30 هزار مجروح را با هواپيما و هليكوپتر تخليه كرد، چند شبانه‌روز بي‌خواب بود. اين است روحيه مردم‌داري و مردم‌ياري.

فرماندهي نيروي زميني

در مراسم توديعش در نيروي هوايي گفت: «واقعاً نمي‌دانم كه چرا از جنگ تا اينجا رسيدم. ولي خدا را شاهد مي‌گيرم كه هيچ روزي نيست كه از واماندگي از اين كاروان غبطه و حسرت نخورم و قطعاً گير در خودمه، از خدا مي‌خوام به حق حضرت فاطمه زهرا(س) من دوست داشتم در نيروي هوايي شهيد بشم ولي در نيروي زميني دوران شهادت ما فرابرسد و از خدا فقط همين رو مي‌خوام، اگه كه كاري كردم، رزمنده‌اي بودم، اگرم گناهكار هستم به خاطر دوستان شهيدم خدا ما رو ببخشه و ما شرمنده نشيم و سرافكنده نباشيم، نمي‌خوام غير از شهادت به اون دنيا وارد بشم.» وي طي سه ماه فعاليت در نيروي زميني خدمات بي‌شائبه‌اي عرضه داشت. احمد كاظمي در آخرين روزهاي دنيايي‌‌اش ديگر تاب و توان نداشت، قلب او آينه‌اي شفاف از گذشته شده بود. هر لحظه انتظار مي‌كشيد و از دوستان مي‌خواست براي رفتنش دعا كنند.

احمد كاظمي يكي از نام‌آورترين سرداران فداكار اسلام در عصر انقلاب اسلامي و در عين حال براي بسياري از مردم ايران گمنام‌ترين فرماندهان دوران دفاع مقدس و پس از آن بود. صبح نوزدهم دي ماه سال 1384 احمد براي هميشه از خانواده و بچه‌ها خداحافظي كرد. به هنگام سوار شدن بر هواپيما، مهدي باكري را در افق ابرهاي آبي مي‌ديد. او رفت تا براي هميشه از تمام خستگي‌ها و ناملايمت‌هاي دنيا خداحافظي كند.

11 ستاره فروزان انقلاب در يك پرواز به سوي اروميه در سرزمين خاطره‌هايشان براي هميشه ماندگار و ثابت‌قدم در پيشگاه حضرت دوست شدند. او در كنار دوستان شهيدش حسين خرازي و مصطفي رداني‌پور در گلزار شهداي اصفهان جاي گرفت. سردار سرلشكر پاسدار كاظمي به همراه يارانش رفت و آناني كه با عشق به آنها زندگي مي‌كردند در فراقشان چشم انتظار ماندند. روحشان شاد و يادشان سبز.

خاطره مقام معظم رهبري از شهيد كاظمي

مقام معظم رهبري هنگام حضور بر پیکر شهيد كاظمي (چشم‌هاي‌ ايشان پُرِ از اشك شد): «دو هفته پيش شهيد كاظمى پيش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: يكى اين‌كه دعا كنيد من روسفيد بشوم، دوم اين‌كه دعا كنيد من شهيد بشوم. گفتم شماها واقعاً حيف است بميريد؛ شماها كه اين روزگارهاى مهم را گذرانديد، نبايد بميريد؛ شماها همه‌تان بايد شهيد شويد؛ وليكن حالا زود است و هنوز كشور و نظام به شما احتياج دارد. بعد گفتم آن روزى كه خبر شهادت صياد را به من دادند، من گفتم صياد، شايسته شهادت بود؛ حقش بود؛ حيف بود صياد بميرد. وقتى اين جمله را گفتم، چشم‌هاى شهيد كاظمى پُرِ اشك شد، گفت: ان‌شاءاللَّه خبر من را هم به‌تان بدهند.»

حضرت آيت الله خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب اسلامي ‌در پيامي‌ شهادت سردار رشيد اسلام، سرلشكر احمد كاظمي‌ و تعدادي از سرداران و افسران سپاه را در حادثه سقوط هواپيما تسليت گفتند. متن پيام مقام معظم رهبري به اين شرح است: «بسم الله الرحمن الرحيم فقدان شهادت‌گون سردار رشيد اسلام، سرلشكر احمد كاظمي‌ و تعدادي از سرداران و افسران سپاه در حادثه هواپيما، اينجانب را داغدار كرد. اين فرمانده شجاع و متدين و غيور از يادگارهاي ارزشمند دوران دفاع مقدس و در شمار برجستگان آن حماسه‌ بي‌نظير بود. تدبير و قدرت فرماندهي او در طول جنگ هشت ساله كارهاي بزرگي انجام داده و او بارها تا مرز شهادت پيش رفته بود. آرزوي جان باختن در راه خدا در دل او شعله مي‌كشيد و او با اين شوق و تمنا در كارهاي بزرگ پيشقدم مي‌گشت. اكنون او به آرزوي خود رسيده و خدا را در حين انجام دادن خدمت ملاقات كرده است. اينجانب شهادت اين سردار رشيد و نامدار و ديگر جان باختگان اين حادثه را به همه‌ ملت ايران به ويژه مردم عزيز و شهيدپرور نجف آباد، تبريك و تسليت مي‌گويم و از خداوند متعال براي بازماندگان اين شهيدان، بردباري و قدرت تحمل و پاداش صابران و براي خود آنان علو درجات اخروي را مسئلت مي‌كنم. »

نویسنده : محمدرضا ذبيحي 


گزارش خطا
ارسال نظرات شما
x

عضو کانال روبیکا ما شوید