خبرهای داغ:

دامادی با لباس سبز پاسداری

نخستین باری که عازم جبهه می شود 18 سال بیشتر نداشته است؛ با وجود سن کم اما این وظیفه را در خود احساس کرده بود که برای حراست و پاسداری از انقلاب و نظام باید قدم در عرصه جبهه و جهاد بگذارد و ...
کد خبر: ۹۵۴۰۶۱۰
|
۳۰ شهريور ۱۴۰۲ - ۲۱:۳۱

به گزارش خبرگزاری بسیج از سرخه، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، بزرگ‌ترین رویداد تاریخی ایران اسلامی در طول تاریخ این سرزمین و به‌خصوص دوران پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به حساب می‌آید.

در این جنگ نابرابر با دشمن تا دندان مسلح، رشادت‌هایی مثال‌زدنی و در نوع خود بی‌سابقه رقم خورد که بعضاً کمتر به آن‌ها پرداخته شده است.

پای صحبت‌های یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس در سرخه نشستیم، تا از دلاورمردی ها و پایمردی‌های مردان آن دوران سخت به گوش جان بشنویم؛

محمد ادهم از رزمندگان دوران دفاع مقدس اهل سرخه است؛ نخستین باری که عازم جبهه می‌شود 18 سال بیشتر نداشته است او می‌گوید از ابتدا به انقلاب اسلامی عشق می‌ورزیده، با آغاز جنگ تحمیلی و با وجود سن کم اما این وظیفه را در خود احساس کرده است که برای حراست و پاسداری از انقلاب و نظام باید قدم در عرصه جبهه و جهاد بگذارد و اینگونه می‌شود یک رزمنده مدافع وطن، خاک و ناموس.

عضو بسیج شده بودم و اسمم را برای رفتن به جبهه از طریق جهاد سازندگی نوشته بودم (بدون اینکه خانواده‌ام از این موضوع اطلاعی داشته باشند)؛ پدرم کشاورز بود و من هم کمک دست پدر بودم، جبهه رفتنم با اما و اگرهای خانواده همراه شد اما من تصمیم را گرفته بودم و عزمم را جزم رفتن کرده بودم و هر طور بود مادرم را راضی کردم اما پدرم به‌هیچ‌وجه راضی نمی‌شد؛ یادم هست شبی که فردایش عازم جبهه بودم در پشت‌بام خانه‌مان خوابیدم. صبح که از خواب بلند شدم پدرم زیر لب با خودش حرف می‌زد و ناراحتی خودش را اینگونه ابراز می‌کرد. خداحافظی من با خانواده در نخستین اعزامم به جبهه زیاد برایم دل‌چسب نشد چون دوست داشتم هم پدر و هم مادرم هر 2 از رفتنم رضایت قلبی داشته باشند؛ در اعزام‌های بعدی اما شرایط فرق کرد و خانواده با این موضوع کنار آمده بودند.

او که در نبردهای سخت هشت سال جنگ تحمیلی همچون فتح المبین، رمضان، محرم، والفجر سه و چهار، خیبر، بدر، کربلای چهار، کربلای پنج، بیت‌المقدس سه و عملیات مرصاد حضور داشته است، می‌گوید: رفت و برگشت من از جبهه در نخستین اعزام-عملیات فتح المبین- یک ماه طول کشید.

یکی از زیباترین رویاها و آرزوهای هر پسر و دختری پوشیدن لباس دامادی و عروسی است تا با پوشیدن آن در یک جشن فراموش نشدنی، به زمین و زمان فخر فروخته و زندگی مشترکشان را جشن بگیرند.

ازدواج و نشستن پای سفره عقد از به یادماندنی‌ترین خاطرات زندگی است، خاطره‌ای شیرین‌تر از نقل و نبات پای سفره عقد و به یاد ماندنی‌تر از صدای ساز و دهل و رقص و شادی و پایکوبی اطرافیان.

لباس عروس سفید بر تن می‌کند و داماد زیباترین کت و شلوارهایش را بر تن کرده و از خوشبوترین عطرها برای آراستن خود استفاده می‌کند تا هر دو همچون ستاره‌ای درخشان در یک میهمانی باشکوه بدرخشند.

این رزمنده در سال 1363 قبل از عملیات بدر 20 روز مرخصی می‌گیرد تا رخت دامادی برتن کند و مراسم عروسی که خانواده تدارک آن را از قبل دیده بودند؛ برپا شود؛ البته بماند که رخت دامادی آن‌چنان‌که رسم است و کت و شلوار و ... را نمی‌پوشد و داماد قصه ما با همان لباس رزم –اورکت سپاه- در مراسم حضور پیدا می‌کند.

ادهم که ترکش‌های جنگ در بدنش جا خوش کرده است و به قول خودش یادگار آن سالها را همه جا با خود به همراه دارد می‌گوید: در هر عملیاتی که حضور می‌یافتیم اشهد خود را می‌خواندیم یادم هست روز 16 آبان سال 62 عملیات والفجر چهار و استقرار گروهان ما در منطقه پنج وین عراق. نقطه‌ای که در آن قرار داشتیم بدین صورت بود که سمت چپ و راست ما آب بود اما ما در 13 روزی که در آنجا مستقر بودیم اجازه نداشتیم به سمت رودخانه برویم چون عملیات لو می‌رفت و ما در طول این مدت بدون غذا بودیم و آب نیز فقط در حد آشامیدن به همراه داشتیم.

این رزمنده دوران دفاع مقدس عنوان می‌کند: در تمام سال‌های جنگ عنایت خدا شامل حال رزمندگان بود و این عنایات را من در عملیات‌های مختلف به چشم خود دیدم؛ قبل از عملیات محرم هوا صاف بود؛ به محض آغاز عملیات هوا ابری شد و رگبار شدیدی شروع به باریدن کرد و به واسطه همین باران سیل‌آسا توانستیم به‌راحتی به خط دشمن زده و مواضع دشمن را فتح کنیم. اعتقادم بر این است که دست خداوند متعال در لحظه‌لحظه این جنگ نابرابر وجود داشت.

او معتقد است: کلمه جنگ به خودی خود زشت و بد است؛ اما اگر کشوری مورد هجوم قرار گیرد دفاع در مقابل این جنگ مقدس می‌شود؛ آن‌ها هدفشان نابودی انقلاب و آرمان‌های آن بود؛ اما کور خوانده بودند چراکه مردم به تبعیت از ولی امر زمان خود در مقابل دشمنان تا بن دندان مسلح ایستادند؛ می‌گویم دشمنان چون جنگی که به راه انداختند مستکبران عالم با هم همپیمان شده بودند تا کشور را به ورطه نابودی بکشانند و انقلاب تازه متولد شده را از نفس بیاندازند.

این رزمنده گفت: سال‌های دفاع مقدس سراسر ایثار، فداکاری و شهادت‌طلبی بود؛ چراکه کسانی که در آن سال‌ها در جبهه بودند از همه چیز گذشته بودند و جانشان را فدای این آب و خاک کردند.

وی در پاسخ به این سؤال که حال و هوای جبهه‌ها و رزمندگان چگونه بود، گفت: هشت سال دفاع مقدس علیرغم همه سختی‌ها و به شهادت رسیدن دوستان و همرزمان جلوی چشمانمان اما شیرین و دلپذیر بود، زیرا انسان‌هایی را می‌دیدم که پدر و مادر و زن و فرزند خود را به خدا سپرده و جانشان را در کف دست گرفته بودند تا انقلاب اسلامی پایدار بماند و وطن از شر دشمن بعثی حفظ شود.

ادهم بیان کرد: امروز باید از درس‌ها و تجربیات دوران دفاع مقدس درس گرفت و از آن الگوبرداری کرد و همان‌گونه که در آن دوران سخت با ایستادگی و مقاومت برابر دشمنان ایستادگی کردیم امروز نیز در جنگ و نبرد نرم و انواع و اقسام توطئه‌ها و نیرنگ‌های دشمنان و منافقان و بدخواهان این انقلاب و نظام باید ایستاد و از جان مایه گذاشت و بدانیم رمز پیروزی پیروی از ولایت‌فقیه هست.

وی تأکید کرد: ایران امروز در اوج قله موفقیت، اقتدار و عزت قرار دارد و این عزت و اقتدار و امنیت باید حفاظت و حراست شود.

 

مصاحبه: محترم امامی

ارسال نظرات
آخرین اخبار