خبرهای داغ:
بسیج گزارش می‌دهد؛

حلالیت گرفتن خادم رضوی از بانوی بهاری

خادم حرم رضوی با حضور در منزل بانوی بهاری طلب حلالیت کرد.
کد خبر: ۹۰۳۸۴۹۲
|
۳۱ تير ۱۳۹۷ - ۲۳:۱۹

حلالیت گرفتن خادم رضوی از بانوی بهاریه گزارش خبرگزاری بسیج از همدان، کاروان زیر سایه خورشید که به مناسبت دهه کرامت در اقصی نقاط کشور حاضر شده‌اند، در در ادامه برنامه‌های سفر خود در شهرستان بهار حضور یافته و از قشر مستضعف و محروم دیدار و دلجویی کردند.

داستان از آن جا شروع می‌شود که خادمین بارگاه حرم ملکوتی امام رضا(ع) با حمل پرچم متبرک در منزل بیمار سالخوره حضور یافته و نسبت به بررسی مشکلاتش اقدام کردند.

در این میان بانوی بهاری از همسایگان این بیمار سالخوره خود را به خادمین حضرت رسانده و درخواست حضور کاروان در منزل خود و به سر کشیدن پرچم حرم بر سر فرزندش که کم توان ذهنی بود برای شفا یافتن داشت.

خادمین حرم رضوی که بنا به برنامه‌ریزی قبلی باید در مراسم نماز جمعه شرکت می‌کردند در این زمان به دلیل نبود فرصت آمادگی حضور در منزل این بانوی بهاری را نداشته و راهی نماز جمعه شدند؛ البته یکی از خادمین به این بانوی بهاری قول حضور در منزلش را در اولین فرصت داد.

کاروان زیر سایه خورشید راهی مصلی برای حضور در مراسم نماز جمعه شده و مورد استقبال گرم نمازگزارن قرار گرفتند.

بعد از ادای فریضه عبادی سیاسی نماز جمعه خادمین حرم امام رضا(ع) با قرائت صلوات خاصه امام(ع) و مدیحه سرایی و همچنین با حمل پرچم بارگاه ملکوتی و توزیع بسته متبرکه حرم در بین جمعیت حضور یافته و شمیم عطر رضوی را در فضا پراکنده کردند .

یکی از خادمین که به گفته خود اصلاً قرار نبود در بین جمعیت حضور داشته باشد در انتهای مراسم به یکباره به سمت درب خروجی قسمت بانوان رفته و با تعجب با خود زمزمه می‌کرد «من چرا اینجا آمدم؟» گویا امام رضا(ع) به دلش انداخته بود.

در همین جا که خادم نسبت به کار خود حیرت‌زده شد، همان بانوی بهاری که از خادمین برای حضور در منزل خود و به سر کشیدن پرچم بر سرفرزند معلول خود دعوت کرده بود به سمت این خادم آمده و ناله‌کنان فریاد می‌زد که من از شما راضی نیستم، شما دل من را شکستید، شکایتت را به امام رضا(ع) می‌کنم؛ گویا همین جا بود که خادم بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) به علت حضور خود در بین جمعیت پی برد و فهمید که امام رضا(ع) خواسته تا به سمت این بانوی بهاری برود.

ای که مرا خوانده‌ای، راه نـشـانم بـده

در شب ظلمانی‌ام، مـاه نشانم بده

این بانوی بهاری بدون خداحافظی مراسم را ترک و راهی منزل خود شد، خادم حرم امام رضا(ع) که بغض و اشک چشم امانش را نمی‌داد با نجوای خالصانه خود زمزمه می‌کرد « مولایم مرا ببخش، آقایم عذر مرا بپذیر، اشتباه کردم، آقا من نمی‌خواستم دل این بانو شکسته شود، جبران می‌کنم، فقط مرا ببخش...»

در طی مسیر نماز جمعه تا بیت الشهدا برای صرف ناهار، این خادم که همچنان اشک از دیدگانش جاری بود با مولایش نجوا و طلب ببخش می‌کرد.

کاروان زیر سایه خورشید به بیت الشهدا رسیده و همگی برای صرف ناهار از خودرو پیاده شدند، جز همان خادمی که احساس گناه می‌کرد. گویا این خادم تا دل این بانوی بهاری را به دست نیاورد آرام نمی‌شود...

خادم در حالی که چون سیل اشک می‌بارید، گفت من تا به منزل آن بانوی بهاری نروم و ایشان مرا حلال نکند کار دیگری ندارم. قرار بر این شد تا خادم با یکی از مسئولین ستاد آستان قدس رضوی در همدان به منزل آن بانو رفته و ضمن درخواست طلب بخشش از آن بانو پرچم را بر سر فرزند بیمارش کشیده و برای شفایش دست به دعا بگشایند.

به منزل آن بانو رسیدیم، من که گمان نمی‌کردم این بانو هنوز به منزل خود رسیده باشد... به یک‌باره در را باز کرد و گریه‌کنان گفت «خوش آمدید، منت بر ما گذاشته‌اید، دیگر حلالتان می‌کنم، دیگر شکایتت را به امام رضا(ع) نمی‌برم»...

هنوز در حیرتم این بانوی بهاری چطور مسیر طولانی مصلی نماز جمعه تا منزل خود را پیاده طی کرد در حالی که ما با خودرو دیرتر از او رسیدیم.

بانوی بهاری شتابان ابوالفضل پسرزیباروی و بیمار خود را به سمت خادم حرم آورده و گریه کنان با ندای یا رضا یا رضا و تبرک جستن به پرچم بارگاه حرم برای فرزند بیمارش ملتمسانه دعا می کرد« اقا قربان مهمانان و خادمینت شوم ، اقا قربان مهربانی و اقاییت شوم ، خاک پایت می شوم فرزندم را شفا بده» 

خادم امام رضا که همچنان مثل باران بی امان می بارید پرچم را بر سر ابوالفضل کشیده و بوسه زنان بر سرش برای شفایش دست به دعا گشود.

این بانو انچنان اشک می ریخت و دعا می کرد که همسرش مانع از این کار می شد که بیش از این مزاحم خادمین نشو ، خادم همسرش را این کار منصرف کرد و گفت که اتفاقا مولایم امام رضا امر کرد و ما را فرستاده تا در خدمت شما باشیم.

خادم که گریه های بی امان این بانو را می دید یاد ان حرف افتاد که اقا حلات نمی کنم و شکایتت را به امام رضا می برم ، در همین حال گریه کنان به زیر پای بانوی بهاری افتاد و در حالی که برای شفای فرزندش دعا می کرد از ایشان طلب بخشش و حلالیت کرد .

بانوی بهاری در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود گفت « اگر به منزلم نمی امدی هیچگاه حلالت نمی کردم ، خواستم شما قدم خود را به منزل بگذارید بلکه فرزندم شفا یابد، ابوالفضل یک هفته هوای مشهد کرده بود، تو را به قسم به امام رضا(ع) برای فرزندم دعا کن، من از تو می‌گذرم»

خادم با شکستن بغض گفت «مادر مرا ببخش، اگر به دلت آمد از من بگذر، ما شرمنده شما شدیم» و روبه آسمان کرد و گفت «خدایا اشتباه کردم، باز ممنون امام رضا(ع) هستم که نگذاشت ما بیش از این شرمنده شویم و خجالت زده برگردیم، وظیفه ما نیست کسی را از خود برنجانیم، ارباب خواست ما به تنهایی به منزلت بیاییم، اگر آن زمان که تو خواستی ما در منزلت حاضر می‌شدیم فرصت بیشتری نبود تا با پرچم متبرک امام(ع) باشی و نجوا کنی، اگر آن زمان در منزلت حاضر نشدیم شاید امام رضا(ع) خواست تا در شلوغی نباشد و تو در خلوت و با فرصت بیشتر نجوا کنی».

در این جا بود که این بانو نیز از خادم حلالیت خواست و از امام رضا(ع) به سبب حضور خادمانش تشکر کرد .

انتهای پیام/

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار